واژه های آسمانی ؛راهی به سوی آرامش

درباره ما


حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله): الصَّلاة مِعرَاجُ المُؤمِن ((نماز، معراج مؤمن است.)) این سایت جهت ارتقای سطح دینی مسلمانان و گسترش دین مبین اسلام طراحی شده است و انشاالله طی سال های آینده به فعالیت خود ادامه خواهد داد.انشاالله با این سایت خدمتی به اسلام کرده باشم

دانلود اپلیکشن اندروید

دانـلـود اپـليکيشن انـدرويـد

موضوعات مطالب

♥خاطرات بازدید کنندگان محترم(چیشد که نماز خواندم)♥
نماز
♥دانلود سخنانی درمورد نمازاول وقت واموزش نماز♥
♥نمازایام هفته♥
♥جایگاه نماز ♥
♥احکام نماز♥
♥داستان های نماز ♥
♥نماز در ادیان ♥
♥آثار و برکات نماز♥
♥مقالات نماز ♥
♥نماز معصومین علیه السلام ♥
♥اشعار و خاطرات نماز ♥
♥تصاویر نماز♥
♥حکایات نماز ♥
♥احکام نماز ♥
♥نمازوعبادت♥
♥حضور قلب‌ در نماز از ديدگاه‌ عالمان‌ رباني‌ و عارفان‌ الهي♥‌
♥آثار نماز در دیدگاه علم پزشکی ♥
♥نکته ها در مورد نماز ♥
♥اذان ♥
♥احکام اذان ♥
♥نماز در کلام امام خمینی و امام خامنه ای ♥
♥احادیث پیامبر درموردنماز♥
♥نماز ♥
♥نمازهای مستحب و واجب ♥
♥جایگاه نماز ♥
♥فواید حالات نماز♥
♥کاربرد و نقش نماز در متحول نمودن حالات درونی و واژگون ساختن افکار شیطانی: ♥
♥نماز های کاربردی و نتیجه بخش ونماز های بی نتیجه و بی اثر ♥
♥کاربرد و فایده نماز در حل مشکلات اساسی و نیازمندی های حیاتی جامعه ♥
♥آثار محسوس وکاربرد های عینی نماز در حل♥
♥آثار محسوس وکاربرد های عینی نماز در حل مشکل،شفای امراض و.... ♥
♥شکیات نماز ♥
15عقوبت سبک شمردن نماز
♥اهمیت نماز از دیدگاه قرآن♥
♥چهار نوع نماز عاشقانه♥
♥نماز روزی♥
♥نماز حضرت علی(ع)در کلام امام خمینی(ره) ♥
♥سفارش موکد امامان برنماز♥
♥انواع نماز از حیث اثرگذاری♥
♥آثار نماز♥
♥اصول اجتماعی نماز♥
♥اضاعه نماز♥
♥جایگاه عبادت و نماز در دین وقرآن♥
♥قنوت و تسبیحات اربعه وصلوات درنماز♥
♥رکوع و سجود♥
♥تعقیبات نماز♥
♥اهمیت نماز جماعت در اسلام♥
♥نماز جمعه وعید و اهمیت آن♥
♥اهمیت نماز در بین عبادات♥
♥سفارش انبیا به نماز♥
♥مکان ولباس نمازگزار♥
♥وقت نماز♥
♥اهمیت تکبیرة‏الاحرام♥
♥نیت و تکبیرة الاحرام♥
♥نماز زیارت معصومین♥
♥نحوه نمازخواندن،وضوگرفتن،تیمم،غسل♥
♥شیوه های حضور(چگونه فرزندانمان را بانماز و مسجداشناکنیم؟)♥
♥نماز حاجت♥
♥نمازجهت بیماری♥
نماز وکودک
کیفیت نماز و روزه در قطب شمال و جنوب
پیامک ها و سخنان نماز
نماز ماه ها
آسیب شناسی فرهنگ نماز از منظر مقام معظم رهبری
سخنرانی حاج آقا پناهیان درباره نماز
حضورقلب(2)،مستحبات نماز
نماز بهشتیان
تولیدات مدیر وبلاگ

فیلم ها و کلیپ های مذهبی

حضرت محمد (ص) از نگاه کودکان

احادیثی از پیامبر اکرم حضرت محمد (ص )

ورود حضرت رسول (ص) به مکه )

دعای حضرت مهدی صاحب الزمان (عج)

زیارت حضرت محمد (ص)

واژه های آسمانی ؛ پیام های نورانی

سایت های قرآنی

سایت رهبری - وبسایت ختم قرآن - شورای عالی قرآن - رادیو قرآن - نمایشگاه سیار قرآن - نور مبین - صلات

برچسب‌ها

اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناًحَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا
قرآن انلاین وب سایت ختم قرآن اهمیت فضای مجازی صراه مستقیم را در نماز جستجو کنید قرآن ، پرچم نجاتبخش ، كتاب عبرت و آموزش و بيان و تبيان است

به وبلاگ واژه های آسمانی ؛ پیام های نورانی خوش آمدید.مخاطبان اصلی ما والدین ، معلمان و دانش آموزان مقاطع مختلف تحصیلی می باشند؛ از این که از تمامی بخش ها دیدن می نمایید متشکریم.

مقدمه :

در اینکه ادیان زیادی وجود دارد شکی نیست . پیروان هر دینی بر ای حقانیت آیینشان دلایلی اظهار می کنند که رسیدگی به همه ی آن ها برای تشخیص حق از باطل کار مشکلی به نظر می رسد ؛ چرا که اثری از معجزات پیامبران آنان تا کنون باقی نمانده است. فقط مسلمانان هستند که مدعی هستند یکی از معجزات پیامبرشان به نام قرآن تا کنون باقی مانده و تحریف نیز نشده است. بنابر این اگر کسی یقین کند این کتاب معجزه است ؛ آن هم معجزه ای که کسی مانند مانند آن را نمی تواند بیاورد تکلیفش روشن است و طبق دستورات آن می تواند عمل کند.

مفهوم معجزه :

خليل بن احمد (م 170 ق ) صاحب كهن‌ترين كتاب لغت عرب،‌العين، « عجز» را به معناي ضعف و ناتواني دانسته است . لسان العرب نيز بر همين پايه،‌صورت‌هاي ديگر ساخته شده از اين واژه را توضيح مي‌دهد و مي نويسد: « عَجَّزَ الرجلُ و عاجَزَ ؛  رفت و به او نرسيد» پس استمرا در ناتواني در معناي اين لغت نهفته است و در همين معناست اين آيه‌ي شريفه:

«  وَ الَّذِينَ سَعَوْا فِي آيَاتِنَا مُعَاجِزِينَ » [حج (22)،‌ (53) ]

آنان كه عاجزانه در ابطال آيات ما تلاش مي‌كنند. [ يا اين كه در فكر معاجزه هستند و معاجزه به مفهوم كوشش هر يك از دو طرف در عاجز كردن طرف مقابل است]‌

إعْجاز به معناي عاجز و ناتوان و درمانده ساختن ديگري است و از همين باب است:

« وَ أَنَّا ظَنَنَّا أَنْ لَنْ نُعجِزَاللهَ فِي الأَرْضِ» [ جن‌(72) ، 12]

و ما دانستيم كه هرگز خدا را عاجز نتوانيم كرد.

اما در معناي اصطلاحي اعجاز،‌دانشمندان علم كلام و قرآن شناسان، فراوان و موشكافانه سخن رانده‌اند. از آن جمله، علامه فاضل مقداد سيوري در شرح خود بر باب حادي عشر آورده است كه : « المُعْجزُ هَوَ الأَمْرُ الخارقُ لِلْعادةِ المطابِقُ لِلدَّعْوي الْمَقْرونُ بِالتَّحَدِّي المُتَعَذِّرُ عَلَي الْخَلْقِ الإتْيانُ بِمِثلِهِ ؛معجزه امري است خارق عادت ومطابق ادعا كه هم راه با تحدي و همانند طلبي بوده و مردم از انجام آن درمانده گردند. »

شيخ طوسي ، هم‌چنين بر اختصاص معجزه به شخص آورنده‌ي آن تصريح مي‌كند تا ترديدي در دل مردم واقع نشود و صدق دعوي آورنده ،‌به روشني ثابت شود.

علامه‌ي طباطبايي در تعريف اعجاز مي‌نويسد:

« اَلأمْرُ الْخارِقُ لِلْعَادَةِ الدّالُّ عَلي تَصَرُّفِ ماوَراءِالطَّبِيعَهِ في عالَمِ الطَّبيعَهِ وَنَشْأَةِ الْمادَّةِ لابِمَعنَي الأَمْرِ الْمُبْطِلِ لِضَروُرَةِ الْعَقلِ ؛ معجزه امري است خارق عادت كه بر دخالت و تصرف نيروي ماوراي طبيعت در عالم طبيعت و جهان مادي دلالت مي‌كند،‌نه آن كه به معناي امري باشد كه ضروريات عقلي (مانند قانون عليّت) را ابطال كند. »

در قرآن كريم، « اعجاز» در معناي اصطلاحي ياد شده به كار نرفته است، بلكه معمولاً از واژه‌هاي آيه و بينه ( آيات و بينات) استفاده شده است .

بنابر تعريف راغب اصفهاني، « آيه» به معناي نشانه و علامت آشكار، و « بينه» به معناي دليل روشن و واضح است،‌اعم از آن كه دليل عقلي باشد يا حسي.

« لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَهٍ وَ يَحْيَي مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَهٍ » [انفال (8) ، 42]

تا هر كه هلاك مي‌شود از روي دليل به هلاكت رسد و هر كه زنده مي‌شود از روي دليل زندگي يابد.

آنچه لازم است درباره ی وجوه اعجاز قران بدانیم :

 سيري در وجوه اعجاز قرآن كريم

درباره‌ي وجوه اعجاز قرآن در طول تاريخ اسلام، فراوان گفته و نوشته‌اند، به گونه‌اي كه توصيف ، تبيين و بررسي آنها مستلزم چندين پژوهش گسترده و پردامنه است . اينكه به صورتي كاملاً مجمل و مختصر سيري داريم در مشهورترين وجوهي كه نامداران پهنه‌ي تفسير و قرآن پژوهي در آثار خود به يادگار نهاده‌اند و يا از قول آنها در آثار ديگران نقل شده است .

1ـ تنوع حيرت انگيز آرا درباره‌ي وجه اعجاز قرآن

گوناگوني آراي قرآن پژوهان در امر اعجاز قرآن، بسي شگفت انگيز است . هر چند به تصريح تمامي انديشمندان مسلمان اصالت معجزه‌بودن قرآن كريم، حقيقتي است كه مورد پذيرش واتفاق همگان است و هيچ كس در آن ترديد روا نمي‌دارد ، با اين حال، اين كتاب آسماني، چون توسط بشر، در معرض تبيين علمي قرار مي‌گيرد ، معركه‌ها برمي‌انگيزد و هوش وخرد نقادان معاني و الفاظ را به بهت و حيرت وا مي‌دارد.

اينك به ذكر فشرده‌ي نظرات پرداخته ، از توضيح و تفصيل آنها صرف نظر مي‌كنيم: 

1ـ 1ـ بحث از وجوه اعجاز قرآن ضروري نيست

علامه شعراني ضمن برشمردن وجوهي از اعجاز، يادآور مي‌گردد كه خواجه نصير الدين طوسي همه‌ي آنها را محتمل مي‌شمرد و سپس اظهار مي‌كند كه بحث از وجوه اعجاز ، بحثي غيرلازم است و دقت در علت اعجاز، وسوسه‌اي غير ضروري است كه نفعي جز انحراف ذهن از راه مستقيم ندارد. با توجه به توضيحات علامه شعراني در اثر ديگر خود، راه سعادت، مي‌توان گفت : ايشان توجه و وسواس بر كشف وجه اعجاز را براي اذهان ضعيف، مجاز نمي‌شمرد، ولي به طور كلي غير ضروري بودن اين بحث يا نهي از وسواس بي‌جا در چند و چون اين مفهوم، منافاتي با سودمند يا حتي مستحسن بودن اين مباحث ندارد، همچنان كه خود نيز در حد معمول و معقول بدان پرداخته است. 

1ـ2ـ كاوش از وجوه اعجاز قرآن ضروري است

در نقطه‌ي مقابل نظر پيشين، علامه جرجاني، اطلاع ما را از شكست اعراب در برابر تحدي قرآن،‌موجب بي‌نيازي از كاوش در چرايي اين واقعيت نمي‌داند و ترجيح جهل را بر علم در اين باره مجاز نمي‌شمرد و خود نيز در كاوش از اين چگونگي قدم در ميدان تحقيق مي‌نهد.

1ـ 3 ـ ادراك وجه اعجاز امكان پذير نيست.

برخي از قرآن پژوهان و مفسران برآنند كه وجه اعجاز قرآن ـ هر چه باشدـ براي بشر قابل درك نيست و « ترديد در تعيين وجه اعجاز قرآن دليل بر نشناختن و درنيافتن وجه اعجاز قرآن است. » از دانشمنداني علامه مجلسي،  سكاكي و حسن بن محمد قمي مشابه اين نظر نقل شده است.  

1ـ 4 ـ اعجمي تنها با استدلال، اعجاز را در مي‌يابد.

بسياري از دانشمندان تأكيد مي‌كنند كه اعجمي و حتي عرب غيرفصيح و ناآشنا با بلاغت، نمي‌تواند با علم تفصيلي و به گونه‌اي بديهي و ضروري، اعجاز قرآن را دريابد و تنها راه فهم

اعجاز قرآن براي اين گروه، استدلال است.

روشن است كه اين نظر درباره‌ي درك اعجاز بلاغي قرآن درست است، ولي آيا قرآن كريم، تنها از نظر بلاغت معجز‌است كه راه درك تفصيلي آن بر اعجمي مسدود باشد؟!

1ـ5ـ ناآشنا به زبان عربي نيز محروم و محجوب از قرآن نيست

در مقابل رأي سابق، گروهي ديگر از دانشمندان، درك اعجاز قرآن را براي احدي از كساني كه بخواهند به وجهي از وجوه اعجاز دست يابند، غيرممكن نمي‌دانند؛ يعني همچنان كه ممكن است باب معارف قرآن بر روي كسي كه جز از بلاغت آن آگاهي ندارد ناگشوده بماند، كساني هم كه از بلاغت قرآن سررشته‌اي ندارند ممكن است از وجوه ديگر،‌روزنه‌اي براي مشاهده‌ي عظمت كبريايي و ماورايي اين كتاب براي خود بيابند.

1ـ6ـ نظريه‌ي صرفه: اعجاز قرآن جلوگيري مردم از همانند آوري است

از ديرباز، كساني از مذاهب مختلف اسلامي همچون ابواسحاق نظام (م 436 ق) و ابن سنان خفاجي (م 466 ق) نظريه‌اي را مطرح كرده و گسترش داده‌اند كه بر آن است « رمز شكست اعراب در رويارويي با قرآن ، نه از ناحيه‌ي جنبه‌هاي دروني قرآن بلكه به سبب نيروي بازدارنده‌اي است كه خداوند نسبت به مخالفان و منكران حقانيت قرآن اعمال مي‌كند و به اين وسيله از همانند آوري آنان مانع مي‌شود.»25 ناگفته نماند كه برخي از منتقدان به نظريه‌ي صَرفه، يا كساني كه احتمال درستي آن را نيز مي‌دهند، علاوه بر نظريه‌ي صرفه، وجوه ديگر اعجاز را نيز صادق مي‌دانند،‌از اين گروه مي‌توان راغب اصفهاني26 و خواجه نصيرالدين طوسي27 را نام برد.  

1ـ7ـ نيازي به فراگير بودن وجوه اعجاز نسبت به كل آيات نيست.

از نظرات تازه‌اي كه مطرح شده، مي‌توان نظر خالد العك را نام برد. وي مي‌نويسد: در قرآن كريم دوازده معنا وجود دارد كه اگر در تمام قرآن جز يكي از آنها نبود براي اثبات اعجاز آن كفايت مي‌كرد .اين معاني عبارت‌اند از : ايجاز لفظ،‌ تشبيه چيزي به چيز ديگر، استعاره، معاني نو، هماهنگي حروف و كلمات،‌فاصله‌هاي مقاطع كلام در آيات، تجانس ساختار كلمات، بيان قصص و احوال، اشتمال بر حكمت‌ها و اسرار، مبالغه در امر و نهي، حسن بيان مقاصد و اغراض، تمهيد مصالح و اسباب واخبار از آنچه بوده و خواهد بود.

وجوه مذكور سيزده وجه است كه ممكن است مؤلف دو تا از آنها را باهم به حساب آورده باشد نظير تشبيه و استعاره . به هر حال با توجه به اين كه تمامي اين وجوه در كل ايات جريان ندارد معلوم مي‌شود كه از نظر ايشان وجود يكي از وجوه اعجاز در پاره‌اي از آيات براي اثبات اعجاز كل قرآن كفايت مي‌كند.

1ـ 8ـ وجه حقيقي اعجاز، جمع همه‌ي ويژگي‌ها است

از جمله‌ي نظريه‌هاي قابل توجه در تبيين وجه اعجاز قرآن ، رأيي است كه بدرالدين زركشي اظهار داشته و مي‌گويد:

نظر اهل تحقيق آن است كه مي‌گويند اعجاز قرآن با تمامي وجوه ياد شده واقع شده است نه به تك‌تك آنها، چرا كه قرآن ، همه‌ي آنها را باهم جمع كرده پس معنا ندارد كه با وجود اشتمال بر همه، تنها به يك وجه نسبت داده شود.

1ـ9ـ تفسير علمي، جلوه ‌گاه اعجاز علمي قرآن است .

اعتقاد به اين كه در قرآن كريم، علوم اولين و آخرين نهفته است و تلاش براي يافتن راه‌ها و روش‌هاي استخراج اين دانش‌ها، برخلاف تصور معمول، سابقه‌اي طولاني در ميان مفسران و قرآن پژوهان دارد.

در توضيح بنياد اين روش گفته شده است كه معتقدان به اين نوع تفسير، با توسعه بخشيدن به اصطلاح « علم» ،‌برآنند كه قرآن در كنار علوم اعتقادي و عملي ديني، دربردارنده‌ي ديگر دانش‌هاي دنيا با وجود همه‌ي شاخه‌ها و گونه‌هاي متفاوت آن نيز هست.

از پيشينيان، شايد شناخته‌ترين كسي كه كوشيد در اين راه به فهمي روشمند دست يابد و با جديت تمام،‌ديگران را به اين نوع نگرش فراخوند محمد غزالي (م 505 ق ) باشد كه هم در احياء علوم الدين و هم در جواهر القرآن سخت بر اين نظر پاي فشرده است.

صاحب كتاب فكرةِ اعجاز القرآن كه به معرفي كوتاه آراي دانشمندان علوم قرآني از قرن دوم تا قرن چهاردهم پرداخته است، در موارد متعددي نظرات كساني همچون طنطاوي صاحب تفسير الجواهر را بازگو مي‌كند كه به تصريح يا اشاره وجه اعجاز قرآن را در رازگشايي از حقايق علمي جهان برشمرده‌اند. 

1ـ10ـ فصاحت و علم در همه‌ي آيات قرآني جاري‌اند.

از جمله معتقدان به اين نظر علامه شمس الدين محمد آملي صاحب كتاب نفائس الفنون است . وي سبب اعجاز قرآن را دو عامل مي‌شمارد كه هر دو در تمامي آيات قرآن جاري و نمودار است . اين دو عامل عبارت اند از :

الف ) فصاحت و بلاغت منحصر به فردي كه تمام بليغان عرب را از همانند آوري عاجز ساخت .

ب ) اشتمال بر جميع معارف وحكم و محاسن شيم (اخلاق ) و اقاصيص اولين و آخرين و اخبار از مغيبات و كيفيت اداي طاعات و امتناع از منهيات و جميع آنچه در تكميل نفوس بشري و وصول به سعادت ابدي بدو احتياج افتد.

1ـ11ـ در قرآن هزاران معجزه وجود دارد.

اين مسراقه، بنابر آنچه سيوطي در اتقان از وي نقل مي‌كند بر آن است كه تمامي وجوهي كه عالمان در تبيين وجه اعجاز برشمرده‌اند درست است و با اين همه به يك دهم از ده يك كل وجوه اعجاز دست نيافته‌اند .

زرقاني نيز به وجود هزاران وجه اعجاز در قرآن تصريح مي‌كند و مي‌گويد: بسيار اتفاق مي‌افتد كه يك معجزه تنها در يك آيه مشاهده مي‌شود،‌همچنان كه آيه‌ي « مباهله» به تنهايي يك معجزه است. 

1ـ12ـ وجوه اعجاز قرآن به موازات پيشرفت اعصار، ظاهر مي‌شود.

آنچه اين نظر را از نظريه‌ي پيشين متمايز مي‌سازد، توجه به عنصر تعيين كننده‌ي زمان در ظهور معجزات قرآن است . بنابراين اعتقاد، وجوه اعجاز قرآن، نه تنها بيش از آن است كه قابل استقصا و شمارش باشد بلكه قرآن با مردم هر عصر و زمان با زبان خودشان از اعجاز خود سخن مي‌گويد و متناسب سطح درك و ظرفيت فهم و خرد و آگاهي آنها،‌ابعادي از معجزات خود آشكار مي‌سازد. پس مي‌توان گفت: قرآن، كتاب همه‌ي دوران‌هاست كه همواره به زبان روزگار خود سخن مي‌گويد. 

موجبات اختلاف در تبيين وجوه اعجاز

سخن در عوامل ايجاد اختلاف ميان دانشمندان قرآن پژوه پيرامون توضيح در چگونگي اعجاز قرآن و زوايا و دريچه‌هاي آن، پيچيده و گسترده است . آن چه به اجمال مي‌توان آورد طرح آنها در ساختار سه عنوان كلي ذيل است :

الف ـ عوامل انساني و شخصي ؛

ب ـ عوامل علمي و اجتماعي

ج ـ عوامل قرآني

1ـ عوامل انساني وشخصي

اين عوامل به نوبه‌ي خود به مؤلفه‌هاي ديگري بخش‌پذيرند:

1 ـ دشواري بيان يك احساس دروني : اساساً درك و بيان يك احساس قلبي و جمال بيكران در قالب الفاظ سخت ثقيل و برگرده‌ي زبان،‌تحمل ناپذير است.

2 ـ تفاوت مراتب درك : گوناگوني دريافت باطني انسان‌ها از آن حقيقت شكوهمند نيز امكان توضيح واحد را كاهش مي‌دهد.

3 ـ اختلاف در بيان و تعبير: اختلاف سليقه و تفاوت در گزينش معيارها و تعريف‌ها نيز از جمله‌ي موجبات ناهماهنگي در تحليل و تبيين وجوه اعجاز است.

 

2ـ عوامل علمي و اجتماعي

اين مقوله نيز خود متشكل از اسباب گوناگوني است :

1 ـ بررسي‌هاي علمي و تخصصي : پيشرفت زمان، طرح پرسش‌هاي جديد و گسترش عرصه‌ي انديشه‌ي تخصصي موجب طرح روي كرد تازه و مباحث نوين در زمينه‌ي اعجاز قرآن گرديد.

2 ـ رشد و گسترش علوم : رشد دانش‌ها موجب اصلاحات تازه يا ساختار بهتر بخشيدن به مباحث و تنظيم مطلوب‌تر مباحث بوده است.

3 ـ كشف وجوه تازه در اعجاز قرآن : علاوه بر عوامل ياد شده، بايد از طرح عناوين تازه در وجوه اعجاز سخن گفت كه بر پيشينيان پوشيده مانده بود.

3 - عوامل قرآني

شايد بتوان گفت مهم‌ترين عوامل ايجاد اختلاف ميان اذهان بشري در تبيين وجوه اعجاز در خود قرآن كريم نهفته است :

1ـ بي‌كرانگي دنياي قرآن ؛

2 ـ تفاوت مراتب ظهور اعجاز در آيات؛

3 ـ تفاوت دامنه‌ي وجوه اعجاز در شمول بر آيات.

موادی که به اعجازقرآن اشاره دارند و در این پژوهش بررسی می شوند:

1-   ادعای اعجاز در خود آیات قرآن

2-   فصاحت و بلاغت قرآن

3-   خبرهای غیبی قرآن

4-   قرآن و قانونگذاری

5-   قاطعیت و مصونیت از اشتباه

6-   اتقان و یکنواختی

7-   کتابی عظیم از مردی درس ناخوانده

8-   معجزات علمی قرآن

ادعای اعجاز در قرآن :

 

اولین پرسشی که مطرح می شود این است که آیا خود قرآن نیز به معجزه  بودنش تأکید کرده و در قرآن نیز چیزی در این رابطه بیان شده است ؟ در پاسخ می توان گفت قرآن در 4 مورد از مردمان جهان خواسته است که اگر شکی در آسمانی بودن آن دارید بیایید و اجتماع کنید و از همه کس غیر از خدا کمک بگیرید و مانند آن را بیاورید. این دعوت یک بار درباره ی نظیر کل قرآن مطرح شده است که ترجمه ی ان چنین است : (( بگو اگر تمام افراد انس و جن برای آوردن مانند قرآن اجتماع کنند موفق نخواهند شد اگر چه پشتیبان یکدیگر باشند. )) – سوره ی اسراء – آیه ی 88

بار دیگر قرآن خواسته نظیر ده سوره از قرآن را بیاورند : (( آیا می گویید - پیامبر- این آیات را خودش ساخته است؟ بگو اگر راست می گویید شما هم از این قبیل سوره ها ده تا بسازید و در این کار غیر از خدا از هر کسی که می توانید یاری بجویید. )) – سوره ی هود – آیه ی13

خدا در قرآن برای سومین بار دعوت کرده که فقط یک سوره مانند قرآن بیاورند : ((  اگر درباره ی کتابی که بر بنده خود فرستاده ایم شک دارید ؛ یک سوره مانند آن را بیاورید و تمام گواهان خود را غیر از خدا ، برای این کار دعوت کنید. اگر راست می گویید. )) – سوره ی بقره – آیه ی 23

در چهارمین دعوت به مبارزه خداوند متعال چنین می فرماید : (( آیا می گویند – پیامبر – این آیات را خودش ساخته و به خدا نسبت داده است؟ بگو پس شما هم اگر راست می گویید یک سوره مانند آن را بیاورید و در این کار غیر از خدا از هرکس می خواهید یاری بگیرید .)) – سوره ی یونس – آیه ی 38

بنابر این در خود قرآن مجید بر معجزه بودن قرآن و اینکه کسی نمی تواند مانند ان را باورد تأکید شده است. سوال اینجاست که چرا مشرکان سوره ای مانند قرآن را نیاورده اند. مسلم است که نتوانسته اند. چون اگر می توانستند حتما سوره ای مانند قرآن می آوردند تا به راحتی در مسابقه ای که از جانب خدا برگزار شده پیروز شده و اسلام را زیر سوال ببرند.

 

مخاطب آیات تحدی کیست ؟

در اینجا به بررسی دیدگاه  باقلاني درباره ی مخاطب تحدي مي پردازیم :  

آيا هماوردجويي قرآن در خطاب با عموم انسان‌ها در همه‌اي اعصار است يا صرفاً با قهرمان‌هاي فصاحت و بلاغت در عصر بعثت رسول مكرم اسلام؟

دكتر بنت الشاطي در گزارشي كه از مفهوم اعجاز و مخاطبان تحدي بنابر نظرگاه‌هاي باقلاني به دست داده است مدعي وجود تعارض در انديشه‌ي اين دانشمند شده است با اين بيان كه باقلاني در يك جا گفته است :  اين آيت ـ يعني معجزه‌ي قرآن ـ علمي است كه بر همگان لازم است آن را بپذيرند و سر تسليم در برابرش فرود آورند. اين در حالي است كه دانستيم مردم در درك اين حقيقت و رسيدن به اين علم، يا به عبارت ديگر به وجه دلالت آن، با يكديگر تفاوت دارند، زيا غير عرب تنها از طريق آگاهي يافتن از ناتواني عرب در اين مسأله به اين معرفت مي‌رسد كه قرآن معجزه است . غير عرب در معرفت اين امر واسطه‌هايي نياز دارند كه افرادي كه خود اهل فصاحت‌اند بدان نيازمند نيستند . اما زماني كه همين غير عرب از ناتواني اهل فصاحت در اين مسأله آگاهي مي‌يابد، به منزله‌ي آنان، مخاطب اين آيت و حجت قرار مي‌گيرد. به همين نحو،‌كساني هم كه اهل فصاحت‌اند، ولي در سطحي متوسط قرار دارند، به آن اندازه به درك مسأله‌ي اعجاز نايل نمي‌آيند كه صاحبان قدرت و توانايي و چيره‌دستان اين صناعت بدان نايل مي‌شوند. به همين دليل نيز، شايد اين متوسط‌ها از اين نظر در رديف غير عرب قرار گيرند كه تنها در صورت آگاهي يافتن از ناتواني خدواندگاران اين هنر حجت بر آنها تمام مي‌شود. بنابراين، در اين مسأله، آنان كه مرجع و معيارند مجموعه فصيحانند، نه تك ‌تك آنها … .

اما ديري نمي پايد كه دانشمد مزبور ، اين سخن خود را كه گفته بود تنها اعراب عصر بعثت مخاطب تحدي هستند، ناديده مي‌گيرد و مي‌گويد:

اين تحدي، به يكنحو،‌هم آنان و هم ديگران را مورد خطاب قرار مي‌دهد: ما به همان نحو كه از ناتواني مردم نخستين عصر [ در آوردن همانند قرآن ] آگاهي مي‌يابيم ، از ناتواني مردم ديگر عصرها نيز آگاه مي‌شويم، زيرا راه رسيدن به چنين آگاهي‌اي در هر دو مورد يكي است ، چرا كه همه به يك نحو مخاطب تحدي و مبارزه‌جويي قرار گرفته‌اند و از ديگر سوي ،‌روح به مخالفت و مبارزه برخاستن در همه‌ي طبايع به يك نحو موجود است و تكليف نيز به يك شيوه و بي آنكه تفاوتي در كار باشد متوجه همگان است.

به نظر مي‌رسد تصور تعارض در سخنان علامه باقلاني، توهمي بيش نباشد كه از تعارض ظاهري دو سخن ياد شده نشأت گرفته باشد در حالي كه با اين توضيح مختصر، اشكال مذكور مرتفع مي‌شود كه : هر چند خطاب تحدي به همگان است اما در حقيقت اين متخصصان و نخبگان فصاحت و بلاغت ( يا هر يك از ديگر وجوه اعجاز قرآن ) هستند كه مخاطب تحدي واقع مي‌شود و اگر قرار باشد نمونه‌اي همانند قرآن برساخته شود، هر چند همه بخواهند،‌اما به طور طبيعي همان متخصصان مدعي و تلاشگر در اين كار خواهند بود. بنابراين اگر تا آخر تاريخ هم،‌همه مخاطب تحدي قرآن باشند، در عمل نگاه همه‌ي شكاكان در اعجاز براي مشاهده‌ي نتيجه‌ي كار به استادان فن به ويژه سرآمدان صدر تاريخ اسلام كه فحول ادبيت و عربيت بودند دوخته مي‌شود؛ گر چه تا ابدالدهر نيز هرگز توان كوچك‌ترين مقابله‌اي را در اين جهت نخواهندداشت ـ هم‌چنان كه طول تاريخ بشريت از صدر اسلام تاكنون نشان داده است و روز به روز اين ناتواني و شكست ظاهرتر و قطعي‌تر جلوه مي‌كند، پس تعارضي در كار نخواهد بود.

فصاحت و بلاغت قرآن :

معجزات پیامبران هر عصر به تناسب موقعیت مکانی و زمانی و شرایط حاکم بر جامعه ی آن پیامبر متغیر بوده است. به عنوان مثال در زمان حضرت عیسی (ع) عصر طبابت بوده است و همه ی طبیبان مورد احترام جامعه بوده اند و در چنین شرایطی است که خداوند به عیسی (ع) معجزه ی زنده کردن مردگان و شفا دادن بیماران را می دهد. به عنوان نمونه ی دیگر می توان از عصر حضرت موسی (ع) نام برد. تاریخ می نویسد زمانی که فرعون ساحران را از سراسر مصر برای مبارزه با حضرت موسی (ع) فراخوان نمود 1000 ساحر بر ای مقابله با پیامبر خدا گرد آمدند که از بین آن ها گروهی که زبردست تر بودند انتخاب شدند. این کثرت ساحران نشانگر این واقعیت است که عصر موسی (ع)  عصر سحر و جادو بوده است و به همین تناسب نیز معجزات حضرت موسی (ع) عبارت بودند از : عصایی که اژدها می شد و دستی که مثل ستاره  ی درخشان از زیر کتف حضرت بیرون می آمد ( ید بیضا ) .

در زمان پیامبر اسلام (ص) نیز باید معجزه ای به تناسب موقعیت اجتماعی می آمد که مورد توجه واقع شود. به گواهی تاریخ و طبق اسناد و مدارک و اشعار به جای مانده از عصر جاهلیت می توان پی به این موضوع برد که اعراب جاهلیت بسیار به ادبیات و شعر علاقمند بوده اند و عصر جاهلیت ، عصر شعر و شاعری بوده است و در آن دوره این شاعران بوده اند که از مقام و منزلت اجتماعی بهره مند بوده اند. در این شرایط قرآن با چنان  فصاحت و بلاغتی نازل می شود که حتی بزرگترین شاعران و ادیبان جاهلیت را به حیرت فرو می برد.

نکته ی قابل ذکر این این مقام این است که اگر به ماجرای تسلیم شدن ساحران به دین موسی توجه کنیم می بینیم کسانی که تسلیم خدا شدند همه از سران و بزرگترین ساحران روزگار خود بودن اما با این وجود تسلیم شدند و حتی حاضر شدند جان خودرا در این راه از دست بدهند. علت این امر را می توان چنین بیان نمود که ساحران که به درجه ی اوج سحر رسیده بودند وقتی حرکت موسی (ع) را دیدند بلافاصله پی بردند که این سحر نیست و هیچ جادویی نمی تواند چنین کند و فهمیدند که این نشانه ی الهی است. عین این مسئله برای اربابان شاعر عرب نیز مطرح بود و آن ها درک کردند که سخن هیچ بشری نمیتواند چنان فصیح و بلیغ و موزون باشد . برخی از این موارد عبارتند از :

 

الف ) داوری ولید بن مغیره ی مخزومی : این فرد که او را به حکیم اعرب می خوانند از زبردسترین سخنپردازان عرب به شمار می رفت. گروهی نزد وی رفته و نظر وی را درباره ی قرآن جویا شده بودند. وی در پاسخ به آنان گفته بود : (( به  خدا سوگند سخنانی از محمد شنیدم که نه مانند گفتار آدمیان و نه از سنخ گفتار پریان است. به خدا سوگند آن را شیوایی و زیبایی است که کلام بلند آن را پرثمر و جملات عادی آن  پر برکت است و این سخن فراتر رفته اوج خواهد گرفت و چیزی را بر او برتری و علو نخواهد بود. ))

این اعتراف عملی ازیکی  بزرگترین چهره های ادبی عرب جاهلیت نشانگر اوج فصاحت و بلاغت و شیوایی و رسایی کلام حق است و دلیلی بر اینکه قرآن معجزه است . چون قرآن فصاحت و بلاغتی مافوق بشری دارد.

نکته ای که باید در اینجا ذکر نمود این است که فصاحت و بلاغت چیزی نیست که هر کسی آن را به طور کامل درک کند و درباره ی این موضوع اهل فن هستند که می توانند نظر دقیق بدهند ولی با این حال قرآن دارای چنان آهنگ زیبایی بود که همه ی اعراب را به خود جلب می نمود.

ب) داوری عتبعة بن ربیعه : این فرد که از سران و مشاهیر قریش بود نزد رسول اکرم (ص) رفت تا به ایشان پیشنهاداتی بدهد که مانع پیشرفت اسلام شود. حضرت آیه ی 37 سوره ی فصلت را در پاسخ به او تلات نمودند و به سجده رفتند. جذابیت و شیوایی قرآن کریم چنان وی را به شگفتی آورده بود که مدتی به پیامبر (ص) خیره شده و سپس بدون آنکه چیزی بگوید از نزد ایشان خارج شد و به دوستان خود گفت : « سخنی از محمد شنیدم که به خدا سوگند نه شعر است ، نه افسون و نه کلام جن و ... . »

ج) داوری طفیل : طفیل از سران قبیله اش بود و نفوذ خاصی به افراد قبیله اش داشت. کفاراز بیم آنکه طفیل مسلمان شود و به تبلیغ دین اسلام در قبیله اش بپردازد پیش از ورود او به مسجد الحرام دور او را گرفتند و گفتند محمد ساحری است که اگر صدای او را بشنوی سحر می شوی . پس با پنبه گوشهایت رابپوشان تا صدایش را نشنوی و مبادا که گمراه شوی. طفیل همین کار را کرد ولی درحالی که پیامبر(ص) داشت آیات قرآن را برای مردم می خواند از روی کنجکاوی پنبه ها را از گوش در آورد و آیات الهی را شنید. طفیل به دنبال حضرت راه افتاد ؛ به خانه ی ایشان رفت و از پیامبر (ص) خواست که دین خود را به عرضه کند . پیامبر نیز ضمن معرفی دین اسلام به وی آیاتی از قرآن را نیز قرائت نمودند. طفیل می گوید : « به خدا سوگند هرگز سخنی شیواتر از قرآن نشنیده و آیینی عادلانه تر از اسلام نیافته ام. »  و سپس مسلمان شد.

د) جمع شدن گروهی 4 نفره برای مسابقه با قرآن : هشام بن حکم از امام صادق (ع) بیان می کند که 4 تن از سران کفر و الحاد به نام های ابن ابی العوجا ، ابوشاکر ، عبدا... بن مقفع و عبدالملک بصری در مسجد الحرام گرد هم آمدند تا به تحدی قرآن کریم پاسخ بگویند. از این رو قرار شد تا سال آینده که همه دوباره همدیگر را در مسجد الحرام می بینند هرکدام به اندازه ی یک چهارم قرآن را بیاورند تا به طور کامل قرآن جاوید را از بین ببرند. تا سال آینده که آن 4 نفر بازگشتند هر کدام به دیگری آیه ای از قرآن را گفتند که متحیرشان ساخته و نتوانسته اند مانند آن را بیاورند.

علاوه بر موارد فوق امروزه نیز اکثر علمای فصاحت و بلاغت در این معجزه ی جاویدان متحریانه نگریسته و اعترافات تکان دهنده ای دارند . به عنوان مثال دکتر شبلی شمیل که به ماوراء  طبیعه اعتقاد ندارد در ضمن اشعارش می گوید : « من اگر چه به دین حضرت محمد کافر هستم ولی چگونه می توانم آیات محکم قرآنش را نادیده بگیرم و به آن کفر ورزم . »

کرنیکو ، دانشمند انگیلیسی و استاد ادبیات دانشکده ی علیگره ی هند در حضور اساتید سخن و ادبیات در پاسخ به پرسشی که در مورد اعجاز قرآن کریم مطرح شده بود گفت : « قرآن را برادر کوچکی است به نام نهج البلاغه . آیا برای کسی امکان دارد مانند این برادر کوچک را بیاورد تا ما را مجال گفتگو در امکان آوردن بلاغتی نظیر قرآن کریم باشد ؟! »

 

تشکیک در اعجاز بلاغت قرآن :

برخی می گویند کلمات حروف الفبا محدود است و بنابر این کلماتی که از آن ها ساخته می شود نیز محدود است پس فصاحت و بلاغت قرآن نیز محدود است. در پاسخ باید گفت که فصاحت و بلاغت در حقیقت یعنی بیان معانی بسیار زیاد در جملاتی کوتاه و قابل فهم برای همه . بنابر این فصاحت و بلاغت اصلا ربطی به محدودیت کلمات ندارد و این ملاک سنجش نیست ؛ بلکه هنر همین است که از دل همین کلمات محدود معانی نامحدود را می رساند.

تشکیک در وجوه انگیزه ی مقابله با قرآن کریم :

برخی می گویند شاید مردم اصلا انگیزه ی مقابله با قرآن را نداشته اند در پاسخ باید گفت که چرا انگیزه ای نباشد در حالی که اگر بهتر از قرآن می آوردند ، اسلام زیر سوال می رفت و تازه تاریخ خود بهترین داور بر این است که چه کسانی تلاش کرده اند که مانند قآن را بیاورند ولی شکست خورده اند.

گروهی دیگر پا را فراتر این نهاده می گویند خدا خودش کاری کرده که کسی انگیزه ای نداشته باشد که مانند قرآن را بیاورد . اولا در پاسخ باید گفت : شما که خدای ما را قبول ندارید پس چگونه به خدایی که وجودی برایش قائل نیستید استناد می کنید. ثانیا : اگر خدا می خواست انگیزه را بگیرد از همان اول کاری می کرد که هیچ کس حتی به فکر مقابله با قرآن نیافتد در حالی که این خود خداست که انگیزه می دهد و آیات تحدی را بیان نموده و به مبارزه دعوت می کند . پس با منطق سازگار نیست که خدایی که می خواهد انگیزه ی فردی را از او بگیرد دوباره آیات تحدی را بیاورد و بر ضد هدف خود عمل کند.

تشکیک در ناتوانی مردم در آوردن مانند قرآن :

برخی می گویند شاید کسانی بوده اند که مانند قرآن را آورده اند ولی اثری از کارشان تا کنون باقی نمانده و از کجا معلوم که تا کنون کسی مانند آن را نیاورده است. در پاسخ باید گفت تاریخ به دست همه ی گروه ها نگاشته می شده است . در همه ی ملل اعم از مسلمان و یهودی و کفار و دوستان و دشمنان مسلمانان تاریخ های جداگانه و متعددی نگاشته می شده است . برخی از این تواریخ حتی سرگذشت پیامبران دروغین را در دل خود گزارش نموده اند. بنابر این اگر کسی مانند قرآن را آورده بود لااقل در یکی از کتاب های تاریخی دشمنان اسلام این مورد ذکر می شد تا ضربه ای برای اسلام باشد ، در حالی که هیچ کتاب تاریخی گواهی بر این ندارد که کسی توانسته باشد مانند قرآن را بیاورد.

آیا الفاظ تکراری مانع ازفصاحت و بلاغت قرآن است ؟

يكي از مسايلي كه از قديم ذهن قرآن پژوهان را به خود مشغول ساخته، تكرار برخي عبارت‌ها و آيه‌هاي قرآن كريم است . اين موضوع در سوره‌هاي « رحمن » و « مرسلات» جلوه‌ي خاصي پيدا كرده است . به طوري كه در سوره‌ي نخست با 76 آيه، جمله‌ي « فَبِاَيِّ آلاءِ رَبَّكُمَا تُكَذِّبانِ » 31 بار و در سوره‌ي دوم،‌ آيه‌ي « وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ » ده بار تكرار شده است. هم‌چنين آيات « فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَ نُذُر » و « لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرآنَ لِلذَّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِر » در سوره‌هاي قمر ، چهار بار مكرر گشته است.

موضوع تكرار آيات و الفاظ قرآن از اين جهت حايز اهميت است كه در علوم بلاغي، تكرار را از جمله‌ي عوامل اطناب برشمرده و نيز مخل به فصاحت دانسته‌اند . از اين رو محققان درصدد بيان فوايد تكرار در قرآن برآمده‌اند.

نويسند‌ه‌اي محترم در اين نوشته با نگاهي جامع به موضوع تكرار در قرآن، فوايد الفاظ مكرر قرآن را يادآور شده و اين مقاله را در دو بخش فراهم آورده است: در بخش نخست به طبقه‌بندي الفاظ مكرر در قرآن پرداخته و در بخش دوم فوايد تكرار آنها را برشمرده است.

كليد واژه‌ها : تكرار، اطناب،‌فصاحت، بلاغت ،‌اعجاز قرآن، الفاظ مكرر.

1ـ مقدمه

مقصود از الفاظ مكرر، الفاظي است كه در يك متن بيش از يك بار به كار رفته باشد. در علوم بلاغي، در مباحثي همچون « اطناب» و « فصاحت كلام»‌از « تكرار»‌ سخن به ميان آمده است ؛ اطناب،‌يعني زيادت الفاظ بر معاني ـ كه در عين حال مفيد نيز باشد ـ يا اداي معاني با عبارتي بيش از حد متعارف به جهت تقويت و تأكيد آن، اطناب ، انواع بسياري دارد؛ يكي از آنها تكراري است كه به انگيزه‌هاي خاصي صورت مي‌گيرد. هم‌چنين،‌يكي از مواردي كه به فصيح بودن كلمه آسيب مي‌رساند،‌كثرت تكرار بي‌فايده است.

بنابراين مي‌توان گفت كه تكرار بر دو قسم است : 1) تكرار بليغ و مفيد؛ 2) تكرار غيربليغ و بي‌فايده.

با اين توضيح، بايد ديد اول اين كه تكرار در قرآن چه جايگاهي دارد، دوم آن كه چه فوايدي بر اين تكرار مترتب است . از اين رو ، متن اصلي مقاله را در دو بخش قرار داده‌ايم؛ در بخش نخست، الفاظ مكرر در قرآن را طبقه‌بندي كرده‌ايم، در بخش دوم به بيان فوايد تكرار در قرآن پرداخته‌ايم .

 2 ـ طبقه بندي الفاظ مكرر در قرآن

الفاظ مكرر در قرآن را مي‌توان از لحاظ « شمار تكرار در كل قرآن » و نيز از « لحاظ تعداد الفاظ مكرر در مواضع خاص » طبقه‌بندي كرد.  

2ـ1ـ الفاظ مكرر از لحاظ شمار تكرار در كل قرآن

اين الفاظ را مي‌توان در سه دسته جاي داد: 1) الفاظ حايز كمترين شمار تكار ؛ 2) الفاظ حايز بيش‌ترين شمار تكرار ؛ 3) ساير الفاظ مكرر.

الفاظي كه در سراسر كه قرآن تنها دو بار به كار رفته‌اند از دسته‌ي نخست‌اند،‌مانند: « الابل » [انعام (6)، 144 ؛ غاشيه (88) ،‌17] ،‌ « اثاثاً» [ نحل (16) ،‌80 ،‌80 ؛ مريم (19) ،‌74 ] و « باخع » [كهف (18) ،‌6 ؛ شعراء (26) ،‌3]

الفاظي كه حايز بيش‌ترين شمار تكرارند،‌از بش‌ترين تا ده مورد عبارت‌اند از ؛ 1) لفظ جلاله « الله » ،‌ 2702 بار ـ با احتساب واژه‌ي اللهم كه پنج بار آمده است ؛ 2) « قال » ، 1725 بار ؛ 3) « كان »، 1388 بار ؛ 4) « ربَ» ،‌973 بار؛ 5) « ايمان » ، 879 بار ؛ 6) « علم» ، 780 بار ؛ 7) « اتي » ،‌549 بار ؛ 8) « كفر » ،‌525 بار؛ 9) « رسول » ، 513 بار ؛ « يوم » ،‌ 475 بار.  

2ـ2ـ الفاظ مكرر از لحاظ تعداد واژه‌هاي تكرار شده در مواضع خاص

در اين‌جا ، سخن از آن نيست كه يك واژه در سراسر قرآن ، چند بار به كار رفته است،‌بلكه سخن از تكرار يك واژه يا واژه‌هاي يك آيه در مواضع خاصي از قرآن است . براي مثال گفته مي‌شود چرا واژه‌ي « الناس» در آخرين سوره‌ي قرآن چند بار تكرار شده است ؛ و يا چرا بخشي از آيه‌ي 48 سوره‌ي بقره در آيه‌ي 123 همين سوره مكرر گشته است ؛ و يا چرا آيه‌ي «فَبِايَّ آلاءِ ربِّكُما تُكَذِّبان » عيناً و با شمار زيادي در سوره‌ي « رحمن » تكرار شده است.

اين الفاظ ، ابتدا به دو دسته‌ي كلي تقسيم مي‌شوند: الف) يك لفظ مكرر؛ ب) بيش از يك لفظ مكرر.

قسم نخست، خود با توجه به محل تكرار به دو گونه قابل تقسيم است: 1) در يك آيه يا در چند آيه‌ي متوالي ؛ 2) در مواضع مختلف از قرآن .

قسم دوم نيز ـ با توجه به كل الفاظ آيات ـ به دو نوع قابل تقسيم است: الف) در حد تمام الفاظ آيات؛ ب) در حد برخي از الفاظ آيات.

 

2ـ2ـ1ـ يك لفظ مكرر

در نوع اول از اين قسم، يعني « در يك آيه يا چند آيه متوالي» ، تمام الفاظ، در نوع دوم،‌يعني « در مواضع مختلف » تنها الفاظي مدنظر قرار گرفته‌اند كه معاني مستقل دارند؛ نه الفاظي مانند « مِنْ» ،‌« ذلك» و « الذين» كه به تنهايي معناي كاملي ندارند و از ميان الفاظ داراي معناي مستقل نيز فقط مواردي لحاظ شده‌اند كه آيات مشتمل بر آنها از نظر اين كلمه‌ي مكرر ، وحدت موضوعي دارند؛ نه كلماتي همچون « اَبِي» كه در آيه‌ي « اذْهَبُوا بِقَمِيصِي هَذَا فَأَلْقُوهُ عَلَي وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيراً وَأْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ » [يوسف (12)، 93] اشاره به پدر يوسف (ع) و در آيه‌ي « وَ اغْفِر لِاَبِي إِنَّهُ كَانَ مِنْ الضَّالِّينَ [ شعراء (26)، ‌86 ] اشاره به پدر ابراهيم  دارد . زيرا چنين تكراري تنها تكرار «شكل » است .

2ـ2ـ2ـ بيش از يك لفظ مكرر

نوع دوم از اين قسم يعني ط تكرار در حد برخي از الفاظ آيات» چنانچه شامل تعداد كمي از كلمات آيات شود،‌اين گونه آيات همديگر را تفسير مي‌كنند . اما در صورتي كه شامل تعداد زيادي از كلمات آيات شود، به نوع اول يعني « در حد تمام الفاظ آيات » نزديك مي‌شود . محور بررسي‌هاي ما در اين قسم،‌ نوع اول است كه شامل 72 آيه 2 از قرآن كريم مي‌شود . اين آيات كه عيناً و بدون هيچ اختلافي تكرار شده‌اند؛ از لحاظ محل تكرار به دو دسته : « در يك سوره » و « در دو يا چند سوره » ‌و دسته‌ي اول نيز از لحاظ ميزان تكرار به دو گونه : « به تداد زياد» و به « تعداد كم » دسته‌بندي مي‌شوند.

 

 3 ـ فوايد كاربرد الفاظ مكرر در قرآن

با توجه به اين كه از نظر متخصصان علوم بلاغي، استفاده از الفاظ مكرر، بدون فايده محل بلاغت است، تبيين و تفسير وقوع چنين پديده‌اي در قرآن در موارد بسياري ـ حتي در حد تكرار تمام الفاظ آيه ـ چيست؟

براي اين پرسش ، دو پاسخ داريم : پاسخ اول آن است كه : اگر فرض بگيريم هر گونه تكراري مخالف با بلاغت است،‌باز هم دليلي بر وجود عيب و نقص در قرآن كريم نيست؛ زيرا مي‌توان گفت كه از نظر قرآن ،  اصل ،‌دنبال كردن هدفي است كه قرآن براي آن نازل شده است و تا جايي كه بلاغت مانع پياده كردن هدفش نباشد، از آن سود مي‌جويد . اگر به فرض ، در برخي موارد اجراي قواعد بلاغي با هدف اصلي‌اش سازگاري نداشته باشد، بديهي است كه دنبال كردن هدف اصلي بر رعايت موازين بلاغي مقدم خواهد بود.

بايد به اين نكته توجه داشت كه وجه اعجاز قرآن كريم منحصر در « بلاغت » نيست، بلكه قرآناز جهات گوناگون معجزه است،‌چنانچه در موارد خاصي، رعايت وجوه ديگر اعجاز قرآن، مقتضي عدم رعايت قواعد بلاغي بوده است، اين امر خللي به اعجاز قرآن وارد نمي كند.

و اما پاسخ دوم : با دقت و تدبر در آيات قرآن مي‌توان اسرار وحكمت‌هاي وجود اين الفاظ را در قرآن يافت. براي نيل به اين هدف، با توجه به تقسيم‌بندي ارائه شده، به بررسي آيات دربردارنده‌ي الفاظ مكرر مي‌پردازيم.

بررسي اين ايات با توجه به دسته‌بندي نوع اول يعني « از لحاظ تعدد تكرار در كل قرآن » به بحث اعجاز عددي منجر مي‌‌شود كه در زمينه‌ي آن پژوهش‌هايي از سوي بعضي از دانش‌مندان انجام گرفته است و نيازي به طرح دوباره‌ي آن در اين مقاله نيست . بنابراين محور بحث ، بيان فوايد تكرار الفاظ ، مطابق دسته‌بندي نوع دوم ( از لحاظ تعداد الفاظ تكرار شده در برخي مواضع ) است .  

3 ـ 1 فايده‌ي مكرر بودن يك لفظ در دو يا چند آيه‌ي متوالي

پژوهش‌گران درباره‌ي فايده‌ي وجود اين نوع، شش دليل ذكر نموده‌اند: 1ـ مقبوليت كلام؛ 2ـ ترس از فراموشي مخاطب در صورت طولاني شدن كلام؛ 3ـ تعظيم و تهديد؛ 4ـ مداح ؛ 5ـ استبعاد؛ 6ـ شيوع و اهميت داشتن در جامعه ؛ برخي نيز معتقدند اين نوع، اساساً تكرار محسوب نمي شود تا از فايده‌ي آن سخن بگوييم.

 3ـ2ـ فوايد مكرر بودن يك لفظ در مواضع مختلف

بررسي اين‌گونه الفاظ همان روش تفسير موضوعي است كه برخي از دانش‌مند با استفاده از اين روش به تفسير قرآن پرداخته‌اند. مفسر پس از جمع‌آوري آيات مربوط به يك لفظ يا موضوع خاص، همه‌ي آنها را همچون موادي كه درهم مي‌آميزند، پيش روي خود قرار داده، در معاني آنها تفقه نموده، نسبت آنها را با يكديگر كشف و از ميان آنها نتيجه‌گيري و هدف را آشكار مي‌كند. 

3ـ3ـ فوايد مكرر بودن تمام الفاظ يك يا چند آيه

از ميان 72 آيه‌ي مكرر قرآن كريم، تنها سه آيه‌ي مكرر سوره‌هاي « رحمن»، « مرسلات» و «قمر» كه به سبب تكرار زياد در يك سوره به خودي خود توجه انسان را جلب مي‌كنند، مورد عنايت پژوهش‌گران قرار گرفته است ساير موارد به خاطر فاصله‌ي زياد محل تكرار، نظري را به خود جلب ننموده، تاكنون هيچ گونه تحقيقي درباره‌ي آنها انجام نشده است.

فايده‌ي ذكر شده از طرف بيش‌تر دانش‌مندان درباره‌ي آيات مكرر در اين سه سوره، «تأكيد» است كه تعميم آن نيز به تمام آيات مكرر صحيح نيست، زيرا آيه‌اي كه در سراسر قرآن فقط دو بار ذكر شده است، چگونه مي‌تواند موجب تأكيد شود؟! براي خواننده‌ي قرآن كه آيه‌اي را يك‌بار در جايي و سپس با فاصله‌اي نسبتاً زياد در جايي ديگر مي‌بيند و يا اصلاً سوره‌اي را در يك زمان و سوره‌ي ديگري را در زمان ديگر مي‌خواند، چگونه مي‌تواند تأكيد احساس شود؟ اين عدم كارآيي توجيه عرضه شده، ما را وامي‌دارد تا علل و فوايد ديگري را جستجو كنيم.

براي نيل به اين مقصود، نگارنده در رساله‌ي دكتري،‌اين تحقيق را در چند مرحله به انجام رساندم؛ در مرحله‌ي اول ، تمام آيات مكرر استخراج و طبقه‌بندي شد؛ و در مرحله‌ي دوم ، هر يك از سوره‌هاي حاوي آيات مكرر با توجه به معناي آيه‌ي مكرر، مورد بررسي قرار گرفت . نتيجه‌ي حاصل از اين دو مرحله اين است كه آيه‌ي مكرر در حكم هدف و مقصود اصلي سوره است . به تعبير ديگر، آيه‌ي مكرر به منزله‌ي گل سرسبد آن سوره بوده، ساير آيات در حال تبيين و توضيح و ارائه‌ي نمونه‌هايي براي درك بهتر و كامل‌تر همان آيه مي‌باشند.

در مرحله‌ي سوم، بررسي هر يك از اين آيات با توجه به دسته‌ي مربوط به خود انجام گرفت و نيتجه‌ي مربوط به هر دسته در جاي خود بيان گرديد. آنچه در پي مي‌آيد گزيده‌اي از مطالب اين تحقيق است .

 

3ـ3ـ1ـ فوايد تكرار آيات در يك سوره به تعداد زياد

محدوده‌ي اين بحث ، سه سوره‌ي « رحمن»، « قمر» و « مرسلات »‌ است كه به بررسي آنها مي‌پردازيم:

3ـ3ـ1ـ1ـ فوايد تكرار آيه‌اي « فَبِايِّ آلاءِ ربِّكُما تُكَذِّبان »

آيه‌ي ياد شده، 31 بار در سوره‌ي « رحمن » آمده است . پژوهش‌گراني كه درباره‌ي تكرار اين آيه اظهار نظر كرده‌اند،‌فوايدي براي آن برشمرده‌اند كه خلاصه‌ي نظريه‌هاي آنها در پي مي‌آيد .

1ـ تقرير تعمت‌هاي عطا شده نيكوست. پس حسن تكرار به جهت اختلاف نعمتي است كه تقرير مي‌كند.

2ـ اشاره به اين كه هر نعمتي از ان نعمت‌ها و هر بينه‌اي از آن بينات به تنهايي مستلزم شكر و اقرار به وحدانيت خداوند است.

3ـ اين آيه اگر چه متعدد آمده، ولي هر يك از آنها متعلق به ما قبل خود است .

4ـ تكرار اين آيه، آن هم در مقطع‌هاي كوتاه،‌ آهنگ جالب و زيبايي به سروه داده و چون با محتواي زيبايش آميخته مي‌شود، جاذبه‌ي خيركننده‌اي پيدا مي‌كند، لذا جاي تعجب نيست كه در حديثي از پيغمبر اسلام (ع) نقل شده است كه فرمود: « هر چيزي عروسي دارد و عروس قرآن سوره‌ي الرحمن است.»

5ـ از ميان 31 بار تكرار آن ، هشت مورد پس از شمردن عجايب خلقت و مبدأ آفرينش؛ هفت مورد ـ به شمار درهاي جهنم ـ پس از ياد جهنم و سختي‌هاي آن؛ هشت مورد ـ به شمار درهاي بهشت ـ در وصف دو بهشت و اهل آن، و هشت مورد آخر دربارة ي دو بهشتِ ديگر آمده است . پس براي كسي كه به هشت مورد اول معتقد باشد و به موجبات آن عمل نمايد، درهاي بهشت گشوده ودرهاي جهنم بسته مي‌شود.

6 ـ اين آيه در طي زمان فرياد مي‌زند و به صراحت اعلام مي‌دارد كه كفر جن و انس و انكارشان نسبت به نعمت‌هاي الاهي، خشم تمام موجودات را برمي‌انگيزد و به حقوق همه‌ي مخلوقات تجاوز مي‌كند. لذا اگر در خطاب به آنها هزاران مرتبه هم تكرار شود، باز هم ضرورت دارد و نياز به آن هميشه باقي است.

3ـ3ـ1ـ2ـ فوايد تكرار دوآيه‌ي « فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ » و « وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ » .

هر يك از اين دو آيه، چهار بار در سوره‌ي قمر تكرار شده‌اند.19 مفسران و قرآن پژوهان نكاتي به عنوان فوايد تكرار اين دو آيه برشمرده‌اند كه خلاصه‌ي آن به اين شرح است:

1ـ از آن جايي كه در اين سوره انواع انذار و عذاب ذكرگرديده، يادآوري نيز كاملاً به يكايك آنها پيوند خورده است.

2ـ علت تكرار آيه‌اي « فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَ نُذُرِ » در داستان قوم عاد اين است كه اولي مربوط به دنياست و دومي مربوط به آخرت .

3ـ سبب تكرار آيه‌ي « فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَ نُذُرِ » در داستان قوم عاد شايد از اين جهت است كه عذاب اين گروه از ديگران شديدتر بود. هر چند همه‌ي عذاب هاي الاهي شديد مي‌باشد.

4ـ تكرار آيه‌ي « وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ » در هر يك از داستان‌هاي اين سوره به خوانندگان مي‌فهماند كه تكذيب هر رسول مقتضي نزول عذاب و شنيدن هر داستان مستلزم يادآوري وعبرت‌گيري است تا دچار غفلت نشوند. 

3ـ3ـ1-3ـ فوايد تكرار آيه‌ي « فَوَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ »

اين آيه، نه بار در سوره‌ي « مرسلات » آمده است. صاحب نظران در مورد تكرار اين آيه، حكمت‌هاي زير را بيان كرده‌اند:

1ـ اين سوره، روز فصل يعني قيامت را ذكر كرده، اخبار مربوط به آن را تأكيد و با تهديد شديد نسبت به تكذيب‌گران آن و بشارت نسبت به سايران قرين نموده و به جهت افزودن جانب تهديد بر جانب ديگر، اين آيه را تكرار كرده است.

2ـ آيه‌ي فوق هر بار پس از يكي از نعمت‌هاي شمرده شده در اين سوره قرار دارد، پس تكرار محسوب نمي‌شود.

3ـ چون هر بار به دنبال يكي از داستان‌هاي اين سوره آمده است، پس در هر مرتبه مربوط مي‌شود به تكذيب‌گران همان داستان.

 3ـ3ـ1ـ4ـ فوايد ديگر

به نظر نگارنده، فايده‌ي تكرار زياد اين آيات، تأكيد بر اهميت هدفي است كه در اين آيات دنبال مي‌شود؛ تا بدين وسيله خواننده‌ي آيات الاهي به سادگي از آن رد نشده، نهايت توجه خود را بدان معطوف دارد. البته آيه‌ي مكرر هر بار معناي جديدي را هم در ارتباط با آيات نزديكش مي‌رساند.

اينك براي نمونه، به تحليل فوايد تكرار آيه‌ي « فَوَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ» مي‌پردازيم.

ده‌بار تكرار اين آيه در سروه‌ي « مرسلات» ، بيان‌گر هدف اين سوره و تأكيد بر شدت سختي‌ها و عذاب‌هاي روز قيامت است،‌ساير آيات اين سوره نيز هر يك به نوعي نشان‌دهنده‌ي علت و چگونگي اين سختي‌هاست . اين تأكيد مي‌تواند سبب پيش‌گيري از گرفتار شدن انسان‌ها به آن عذاب‌ها گردد.

از اين ده ‌بار، مورد اوّل پس از چند سوگند و جواب آن يعني « اِنَّمَا تُوعَدوُنَ لَواقِعٌ » و نيز برخي از حوادث مربوط به روز قيامت آمده است . يعني حال كه آن روز برخلاف تصور آنان به حتم فرا مي‌رسد و چنان وقايع هولناكي هم در آن هنگام رخ مي‌دهد،‌پس واي بر تكذيب‌گران آن روز و آن وقايع .

مورد دوم پس از اشاره به هلاكت گذشتگان و اعلام گرفتار شدن آيندگان ـ و به طور كلي تمام بدكاران ـ به همان عقوبت ديده مي‌شود . پس واي در آن روز بر تكذيب‌گردان كه باور نمي‌كردند عاقبتي همچون گذشتگان داشته باشند.

آيات پيش از مورد سوم به آفرينش انسان از آبي پست و قرار گرفتن آن در جايگاهي استوار تا زماني معين اشاره دارند. يعني خدايي كه قدرت داشت شما را از آبي پست بيفريند و تا زماني مشخص در چنين جايگاهي قرار دهد،‌قادار خواد بود روز قيامت نيز شما را كه ا مدتي معين در دنيا زندگي كرده‌ايد و سپس ز دنيا رفته‌ايد ، دوباره زنده كند. پس واي بر تكذيب‌گران در آن روز كه تصور مي‌كردند خداوند قادر نيست آنها را دوباره زنده كد و به حساب اعمالشان رسيدگي و عذابشان نمايد؛ ولي همه‌ي اينها واقع مي‌شود.

مورد چهارم پس از اشاره به قبض و بسط زمين و وجود كوهها و آب براي انسان آمده است. پس وي بر تكذيب‌گران د رآن روز كه مي‌توانستند در صورت استفاده‌ي نيكو از آن امكانات و نعمت‌ا و جلب رضاي خدا وضعيت خوبي در روز قيامت داشته باشند، ولي به سبب استفاده‌ي نادرست بايد عذاب ببينند.

موارد پنجم و ششم در پي ذكر برخي از اوضاف جهنم و عذاب‌هاي تكذيب‌گران واقع شده‌اند. پس واي بر تكذيب‌گران در آن روز كه بايد گرفتار چنين عذاب‌هاي سختي شوند.

مورد هفتم به دنبال توصيف آن روز به عنوان روز فصل و جدايي و جمع گذشتگان و آيندگان و نيز خطاب به آنها براي به كار گرفتن هر گونه مكر و حيله براي رهايي از عذاب‌هاي آن‌جا ديده مي‌شود . پس واي بر تكذيب‌گران كه در آن روز از تصديق‌كنندگان جدا مي‌شوند و چون هيچ‌گونه مكر وحيله‌اي نمي‌توانند بزنند، هيچ راهي براي خلاصي از آن همه عذاب ندارند.

مورد هشتم پس از بيان وضعيت اهل تقوا در بهشت قرار دارد، پس واي بر تكذيب‌گران كه نه تنها از چنين نعمت‌هايي محروم خواهند بود، بلكه عذاب هم خواهند شد.

پيش از مورد نهم آيه‌اي از اندك بودن زمان برخورداري آنان از لذات و خوشي‌ا سخن مي‌گويد، پس واي بر تكذيب‌گران كه زمان راحتي و آسايش آنان بسيار كوتاه است و پس از اين عمر كوتاه براي هميشه بايد عذاب ببينند.

مورد دهم پس از سرپيچي آنان از اطاعت خداوند، به عنوان يكي از ويژگي‌هاي آنها در دنيا آمده است. پس واي بر تكذيب‌گران كه چون به وظيفه‌ي خود يعني اطاعت خداوند عمل نكرده‌اند ، سزاوار عذاب جهنم هستند.

از دو مورد اخير نتيجه‌گيري مي‌شود: همين اعمال ناشايست آنان كه با كلمه‌ي « مجرم » از آن تعبير شده و نيز سرپيچي از اطاعت خدا،‌زمينه‌ي تكذيب آيات الاهي توسط آنان را فراهم آورده است.

از توضيحات بالا معلوم مي‌گردد كه تمام آيات اين سوره در حال تبيين و توضيح و تأكيد هدف اين سوره ـ يعني سخت بودن روز قيامت بر تكذيب‌گران كه مضمون آيه‌ي مكرر است ـ مي‌باشند.

3ـ3ـ2ـ فايده‌ي مكرر بودن تمام الفاظ يك يا چند آيه‌ي واقع در يك سوره به تعداد كم

بررسي اين گونه موارد نشان مي‌دهد كه پس از ذكر بار اول آيه، يك سري آيات مربوط به موضوع همان آيه قرار دارد و چون سخن طولاني شده، براي يادآوري خوانندگان نسبت به هدف آن آيات، دوباره همان آيه آمده است.

در نتيجه مي‌توان گفت: آيه‌ي مكرر با قرار گرفتن در ابتدا و انتهاي يك سري آيات، هم محدوده‌ي موضوعي خاص و هم دف آنها را مشخص مي‌نمايد . براي مثال، آيات 47 و 48 سوره‌ي بقره در آيات 122 و 123 همين سوره تكرار شده‌اند؛ يك آيه (47) عيناً و يك آيه‌ي ديگر (48) با اختلافي مختصر دوبار در سوره‌ي بقره ذكر شده است. در فاصله‌ي دو مورد تكرار، 73 آيه وجود دارند كه سه گونه‌اند:

1ـ آياتي كه در مقام عرضه‌ي نمونه‌ها و مصاديقي از نعمت‌ها و عفو و رحمت خداوند نسبت به بني اسرائيل يا زمينه‌سازي براي بيان چنين مطالبي مي‌باشند. اين آيات كاملاً با آيه‌ي اول مكرر مرتبط هستند، زيرا در آن آيه به بني اسرائيل امر شده كه نعمت‌هاي خداوند و نيز برتري خود را در آن برهه‌ي زماني بر تمام جهانيان به ياد آورند و در اين آيات نمونه‌هايي از همان نعمت‌هاي عطا شده به آنان ديده مي‌شود.

2ـ آياتي كه بيان‌گر برخي از اعمال و گفتار بني‌اسرائيل يا توبيخ و مجازات خداوند نسبت به آنها و يا زمينه‌سازي براي چنين مواردي مي‌باشند. اين سري آيات كاملاً با آيه‌ي دوم مكرر ارتباط دارند، زيرا در آن آيه به بني‌اسرائيل خطاب شده كه از گرفتار شدن به سختي‌هاي روز قيامت با خصوصيات نامبرده بپرهيزند و در اين آيات نمونه‌هايي از اعمال و گفتار ناپسند آنان كه عذاب الاهي را در پي خواهد داشت، آمده تا آنها متنبه شده، از اين گونه اعمال و سخنان دست بردارند و خود را اصلاح نمايند.

3ـ آياتي كه مربوط به مؤضع‌گيري اهل كتاب و ديگر مخالفان اسلام نسبت به پيامبر اكرم(ص) يا وظيفه‌ي آن حضرت نسبت به آنها مي‌باشند. در اين دسته از آيات نيز علاوه بر اين كه يهود به خودي خود جزو اين گرو هستند، با توجه به قراين موجود، مقصود اصلي آيات هستند.

مسأله‌ي توجه به نعمت‌ها و ترس از سختي‌هاي روز قيامت و يادآوري اعمال وگفتار ناپسند كه از سويي خود به خود توجه به خداوند و به جا آوردن شكر او و انجام اعمال صالح را به دنبال دارد و از سوي ديگر، معمولاً توسط بندگان به فراموشي سپرده مي‌شود، آن قدر اهميت دارد كه خداوند با اين كه يك بار در ابتداي اين آيات اين مسأله را گوشزد نموده، يك بار ديگر در پايان آن نيز، همان را تذكر داده است تا هم عنايت آنها را هر چه بيشتر بدان جلب نمايد و هم پس از اتمام مطالب مربوط به آن ـ كه نسبتاً طولاني نيز شده است و ممكن است خواننده‌ي آيات الاهي، هدف از ذكر آنها را فراموش كرده باشد ـ يك بار ديگر يادآوري كند و بدين ترتيب حصاري هم به دور آيات مربوط به اين موضوع خاص كشديه و محدوده‌ي آن را مشخص نموده است.  

3ـ3ـ3ـ فايده‌ي مكرر بودن تمام الفاظ يك يا چند آيه‌ي واقع در دو يا چند سوره

مقايسه‌ي سوره‌هاي دربردارنده‌ي آيات مكرر، نشان مي‌دهد كه آيات اين سوره‌ها آن‌چنان باهم ارتباط دارند كه مطالب يكديگر را تكميل و حتي گاهي تفسير و تبيين مي‌كنند. به عبارت ديگر، آيات مكرر نشانه‌هايي هستند كه ما را به يافتن توضيحات بيشتر پيرامون مطالب برخي از سوره‌ها رهنمون مي‌شوند.

3ـ3ـ3ـ1ـ بررسي آيات مكرر در سوره‌هاي « مؤمنون » و « معارج »

در دو سروه‌ي « مؤمنون‌ » و « معارج » چهار آيه عيناً و يك  با اختلافي مختصر تكرار گرديده‌اند. همين امر موجب مقايسه‌ي آيات اين دو سوره و در نتيجه يافتن‌ شباهت‌ها و اشتراكات بسياري ميان آنها شده است . مي‌توان گفت: اين دو سوره ـ يكي به تفصيل و ديگري به اختصار ـ معاني يكديگر را تكميل كرده، در مواردي نتايج جديدي به دست مي‌دهند.

مطالب هر دو سوره به دو دسته‌ي كلي : « آيات مربوط به مؤمنان » و « آيات مربوط به كفار » تقسيم مي‌شوند . با اين تفاوت كه در سوره‌ي « مؤمنون » ابتدا مطالبي درباره‌ي مؤمنان و سپس كفار ، ولي در سوره‌ي « معارج » اول كفار و بعد مؤمنان آمده است.

مواردي از اشتراكات و شباهت‌هاي دو سروه به ترتيب مذكور در سوره‌ي « مؤمنون » به شرح زير است .

الف ـ مؤمنون ،‌2 و معارج، 23

هر دو سوره شامل خصوصيتي در ارتباط با نماز مي‌باشند. با اين اختلاف كه در سوره‌ي « مؤمنون » ، « خشوع » و در سوره‌ي « معارج » ، « دوام » آن به تناسب هر يك از دو سوره مطرح است . زيرا آيات پيشين سوره‌ي « معارج » به صفاتي چون بي‌تابي و بي‌قراري هنگام برخورد با ناملايمات زندگي و بخل ورزيدن و محروم نمودن ديگران در وقت رو به رو شدن با خير و خوشي اشاره دارند كه با دوام نماز از بين مي‌روند؛ چون كسي كه درصدد است از هر فرصتي براي به جا آوردن نماز استفاده كند، به طور طبيعي ميل و رغبتي به دنيا ندارد تا هنگام از دست دادن آن بي‌تاب شود و با برخورداري از آن ، ديگران را محروم نمايد . ولي سوره‌ي « مؤمنون» درباره‌ي شرايط رستگاري است كه لازمه‌ي آن مبرا بودن فرد از هر گونه غرور و تكبر در مقابل پروردگار مي‌باشد.

ب ـ مؤمنون ، 11ـ10 و معارج، 35

هر دو سوره پس از ذكر برخي از اوصاف مؤمنان و نمازگزاران، به عاقبت آنان يعني ورود به بهشت اشاره دارند.

ج ـ مؤمنون، 14ـ12 و معارج ، 39

سوره‌ي « معارج» تنها به آفرينش انسان‌ها ـ بدون ذكر جزئيات ـ اشاره دارد و سوره‌ي « مؤمنون» تمام مراحل خلقت را به ترتيب بيان مي‌كند. پس سوره‌ي « مؤمنون » در بردارنده‌ي شرح و تفصيل سوره‌ي « معارج » در اين موضوع مي‌باشد.

دـ مؤمنون، 50 ـ 17 و معارج 41 ـ 40

در سوره‌ي « معارج» طي دو آيه، قدرت خداوند بر جاي‌گزيني انسان‌هايي بهتر از انسان‌هاي عصر پيامبر(ص) و به طور كلي همه‌ي زمان‌ها مطرح شده و درسوره‌ي « مؤمنون » طي 34 ايه پس از اشاره به فرستان آب از آسمان و قدرت خداوند بر بردن آن از زمين و نيز نمونه‌هايي از توانايي خداوند در طبيعت، براي مسأله‌ي خلقت اقوام و ارسال پيامبران (ع) به سوي آنان و سپس نافرماني و در نتيجه هلاكت و جاي‌گزيني اقوامي ديگر به جاي آنها مي‌باشد.

بنابراين، همان‌گونه كه خداوند در مورد آبي كه فرستاده، قادر است آن را از زمين و دسترس مردم دور كند و نيز همان‌طور كه در گذشته اقوامي را هلاك و گروهي ديگر را به جاي آنها آورده است، در مورداين امت نيز قادر است آنها را ببرد و گروهي ديگر جاي‌گزين نمايد.

هـ ـ مؤمنون،‌54 و معارج، 42

پس از ذكر مطالبي درباره‌ي كفار در هر دو سوره، به پيامبر اسلام (ص) امر شده است كه آنها را در همان حال سرگرمي و غفلت رها كند، زيرا دعوت آنان نيز همچون امتهاي گذشته به جايي نرسيده، دست از اعمال نارواي خود بر نمي دارند و هدايت نمي‌شوند.

سوره « مومنون» از غايت اين امر با زمان مبهم « حتي حين » تعبير نموده، ولي سوره‌ي « معارج » با تعبير « حَتَّ يُلاَقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدوُنَ »، اين ابهام را برطرف كرده، زمانش را مشخص مي‌نمايد.

و ـ مؤمنون ، 61 ـ 55 و معارج ، 21

سوره‌ي « معارج » نوع انسان را در مواجهه با خبر، بخيل معرفي مي‌كند و سوره‌ي « مؤمنون» خير بودن چيزهايي مانند مال و فرزند را نفي كرده، خير حقيقي را منحصر مي‌كند به خيري كه انسان‌هايي با ويژگي‌هاي نامبرده در همان‌جا، به سوي آن مي‌شتابند. از اين‌رو، به كار رفتن كلمه‌ي « خير» در سوره‌ي « معارج» در ارتباط با انسان‌هاي بخيل از جهت تصور آنهاست ؛ و گرنه خير از نظر خدا همان است كه در سوره‌ي « مؤمنون» آمده است. چيزهايي از قبيل مال و فرزند، تنها وسيله‌ي امتحان هستند . بنابراين، انسان‌هاي بخيل هم در شناختن « خير‌» در اشتباه هستند و هم با بخل ورزيدنشان در آزمون‌هاي الاهي موفق نمي‌شوند.

زـ مؤمنون، 57 و معارج ، 27

سوره‌ي « معارج » روشن مي‌كند كه مقصود از ترس و خشيت از پروردگار در سوره‌ي « مؤمنون » ، در حقيقت ترس از عذاب پروردگار است.

ح ـ مؤمنون ،‌76 ـ 75 و معارج، 20

در سوره‌ي « معارج » چگونگي برخورد انسان با مشكلات زندگي و در سوره‌ي « مؤمنون » اولاً چگونگي برخورد او با رحمت الاهي و بر طرف‌شدن سختي‌ها و ثانياً فلسفه‌ي رسيدن اين مشكلات مطرح است . بنابر سوره‌ي « معارج» ،‌انسان در رويارويي با سختي‌ها بي‌تاب و بي‌قرار است و بنابر سوره‌ي « معارج » ، هنگام برخورداري از رحمت الاهي و رفع مشكلت ، به طغيان خود مي‌افزايد و زمان رو به رو شدن با آن خاضع و متضرع نمي‌شود. از همين جا معلوم مي‌شود كه علت رو به رو شدن با گرفتاري‌هاي زندگي اين است كه او به خود آيد و از گردن‌كشي و تكبر دست كشيده، خضوع و تضرع نمايد.

ط ـ مؤمنون ، 27ـ25 و 83ـ82 و معارج ، 44ـ43

در سوره‌ي « مؤمنون»، كافران اقوام گذشته و نيز كافران زمان پيامبر اسلام(ص)  زندگي پس از مرگ و نيز روز موعود را انكار كرده‌اند و در سوره‌ي « معارج » به زنده شدن آنها با كيفيت نامبرده در آن و فرا رسيدن روز موعود تصريح شده است . بنابراين مي‌توان گفت: در اين آيات، سوره‌ي «معارج» در مقام پاسخ‌گويي به سخن كافران مذكور در سوره‌ي مؤمنون است.

ي ـ مؤمنون 89 ـ 84 و معارج ، 33

در سوره‌ي « معارج» ، قيام و عمل به شهادات به عنوان يكي از خصوصيات مؤمنان مطرح است . در سوره‌ي « مؤمنون» با توجه به اين كه پرسش‌هاي مذكور از كافران مي‌باشد كه عملاً خداوند را كنار گذارده، از هوا و هوس‌هاي خود تبعيت مي‌نمايند،‌معلوم مي‌شود كه پرسش‌ها از فطرت انسان‌هاست؛ نه به صورت رو در رو و ظاهر، زيرا اگر از كافران در ظاهر چنين پرسش‌هايي شود، خدا را انكار مي‌كنند ولي فطرت آنها كه بر اساس خداپرستي است، چنين شهاداتي مي‌دهد . بنابراين ، مقصود از شهادات مؤمنان نيز همان شهادات فطري آنهاست كه برخلاف كافران، آنها كاملاً در همان جهت و بر مبناي آن عمل مي‌كنند.

ك ـ مؤمنون ،‌101 و معارج ، 14 ـ 10

در هر دو سوره نپرسيدن خويشاوندان از حال يكديگر در روز قيامت مطرح است . بنا بر سوره‌ي « مؤمنون » ، در آن روز نسب و رابطه‌ي خويشاوندي وجود ندارد و خويشاوندان نسبت به يكديگر احساس بيگانگي مي‌كنند و بر اساس سوره‌ي « معارج» ، سختي‌هاي آن روز به حدي شديد است كه انسان‌هاي مجرم با هر وسيله‌ي ممكن، درصدد نجات خود هستند . بنابراين ،‌هيچ پروايي ندارند كه حتي اگر بتوانند ،‌همان كساني را كه از طرفي در آن وقت احساس بيگانگي نسبت به آنها دارند و از طرف ديگر به دليل وابستگي به همين‌ها كه در دنيا وسيله‌ي امتحان‌شان بودند، براي نجات خويش فدا كنند و آنها عبارت‌اند از : فرزندان، همسر، برادر و خويشان حامي .

ل ـ مؤمنون، 111 ـ 109 و معارج ، 5

در سوره‌ي « مؤمنون» نمونه‌اي از « صبر جميل » عرضه شده كه در سوره‌ي معارج، پيامبر اسلام بدان مأمور شده است. در سوره‌ي «معارج» به رستگاري و پاداش بندگان مؤمني اشاره دارد كه در مقابل تمسخر كافران صبر كردند. پيامبر گرامي اسلامي (ص) نيز از جانب مشركان قريش رنج و آزار وتمسخر بسيار مي‌ديد . از اين رو، يكي از مواردي كه آن حضرت بايد صبر مي‌كردند، در مقابل آنان بود.

م ـ مؤمنون، 114 ـ 113 و معارج، 4

بنابر سوره‌ي « مؤمنون » ، در روز قيامت ، كافران در پاسخ به اين پرسش كه چه مدت در دنيا اقامت داشته‌اند ، مي‌گويند يك روز يا قسمتي از يك روز و به آنها مي‌گويند شما تنها مدت اندكي در زمين كرده‌ايد و بنابر سوره‌ي « معارج » ، مدت زمان روز قيامت برابر با پنجاه هزار سال دنياست كه در مقايسه با مدت عمر انسان در دنيا، واقعاً هم تمام عمر او در مقابل آن بسياراندك است .

 

 

جلوه‌هاي ادبي در قرآن ( داستان ) :

در اینجا برای تکامل بحث فصاحت و بلاغت کمی موشکافانه تر وارد قضیه شده و به بررسی ابعاد داستان در قرآن می پردازیم  که با دقت در این نکات و ظرافت هایی که قرآن در این ارتباط رعایت نموده است به حقانیت قرآن می توان پی برد.

 اِنَّ هَذَا القُرْانَ يَهْدي لِلَّتي هِيَ اَقْومَ

قرآن چراغي است كه روشني آن فرو نمي‌نشيند چشمة زاينده‌اي است كه داروين از آن نمي‌كاهند نشانه‌هايي است كه روزگان بي آنها راه نمي يابند.

 ابزارهاي هنري، بي شك رساترين، بليغ ترين و كاري‌ترين ابزار ابلاغ و تبليغ پيام است .

مقام معظم رهبري

 هنر يك شيوة بيان است، يك شيوة ادا كردن است .

شايد امروز، كسي را نتوان يافت كه بنوعي در عمرش از هنر تأثير نپذيرفته باشد، اما به حتم،‌گروه بسياري از مردم، نه تنها همواره تحت تأثير قرار گرفته‌اند و هنوز تحت چنين تأثيراتي هستند كه اصولاً كلي‌ترين تحولات فكري و اخلاقي را گذشته از ايدئولوژي‌ها در رابطه با هنر يافته‌اند .

با وجود همه تأثيرگذاريهاي هنر وبا وجود تلاشهاي پيگير محققين ـ در سراسر تاريخ انديشه براي شناخت هنرـ اين پديده هنوز تعريف نشده است . اين خود از يكسو دليل بر پيچيدگي هنر است و از سوي ديگر دليل بر ضعف دانش . اما اشاره شد كه با همة بي تعريف ماندن هنر؛ اهميت، كاربرد و ويژگيهاي آن شناخته شده و به كار گرفته مي‌شود. در حال حاضر هر كسي بوجود هنر و اهميت آن از تأثيري كه خود و ديگران مي‌پذيرند، پي مي‌برد و اصولاً پس از چنين تأثيرپذيري، انسان در جهت بازشناسي عقلي و علمي پديده‌اي برمي‌آيد كه در ضمير ناخودآگاه آن را از پيش شناخته است.

تعاريف موجود از هنر

هر تلاشي براي تعريف از هنر از يك ديدگاه كلي غير ممكنست و هر ايدئولوژي و فلسفه‌اي هنر را از ديدگاه خود تعريف مي كند. بسياري به جاي تعريف هنر، توصيف كيفي يكي از تأثيراتي است كه هنر يا بعضي از هنرها در انسان ايجاد مي كند.

مثلاً تولستوي در تعريف هنر چنين مي‌گويد؛ كه هنر آنگاه آغاز مي‌گردد كه انسان، با قصد انتقال احساسي كه خود آنرا تجربه كرده است، آن احساس را در خويشتن برانگيزد و بياري علائم معرف و شناخته شدة ظاهري بيانش كند.

و يا اين كه مارشال در وصف هنر بيان مي‌كند. هنرها براي تزيين و جلب نظر ديگران پديد مي‌آيند. و اما قرآن كتابي كه با ايجاز بيان كوهها را به حركت درمي‌آورد . و زمين را مي‌شكافد و مردمان را به گفتار مي‌آورد، يكي از خصائص بارزش آهنگ دلنشين آن است . و ويژگي ديگر اين كتاب آسماني تصاوير هنرمندانه‌اي است كه نوازشگر چشم و خيال يا باعث دهشت و بيم است . اكثر واژه‌هاي قرآني چون آويز چراغ ، با « خاصيت منشوري » يا « رنگين كماني » خود ، در آنِ واحد داراي « وجوه متعددند » و معاني گوناگوني را به ذهن شنونده منتقل و القاء مي كنند. در اين پژوهش سعي شده در خصوص وجوه ادبي در قرآن مطالبي ذكر شود از جمله اين وجوه ادبي مطرح شده در قرآن داستان مي‌باشد. خداوند در آيات 27 و 28 سورة مباركة زمر چنين مي‌فرمايد: و لقد ضربنا الذين لِلنّاس في هذاالقرانِ من كل مثلٍ لعلهم تيذكرون . قراناً عربياً ، غير ذي عوج لعلهم تيقون همانا كه در اين قرآن براي مردم هر گونه مثلي زديم، باشد كه حقايق آن را به ياد آورند و پند گيرند. قرآني عربي كه در آن هيچ ناراستي و حكم ناصواب نيست . باشد كه مردم بفهمند و پرهيزگار شوند.

 داستان در قرآن

نقش داستان در قرآن ، چه از ديگاه موضوع و شيوه نمايش يا كارگرداني، همانگونه كه در داستانهاي هنري آزاد كه صرفاً مطلوب مجرد خاصي دارند، كاملاً متفاوت است و هدف اساسي آن ، قبل از هر چيز دعوت ديني است . منتها از اره ارائه آيات روشن الهي و نمودن صفحه‌هاي قيامت و تصاوير بهشت و عذاب و ايراد دليل از راه عقل و تمثيل در حقانيت رستاخيز و توانايي خداوند و غيره .

در نتيجه داستانهايي كه در قرآن آمده در خدمت اغراض ديني به كار گرفته شده، با اين حال نمي‌توان انكار كرد كه با وجود غرض ديني اينگونه داستانها، به علت قدرت تعبير و عظمت تصويرپردازي در قرآن واجد كمال اهميت هنري نيز هستند.

تعبير قرآن جمع ميان غرض ديني و هدف هنري كرده، تا آنجا كه زيبائي هنري براي او ابزاري است كه بوسيله آن وجدان ديني را برمي‌انگيزد تا بهتر بتواند آنرا پذيرايي تأثرات مذهبي سازد. هنر چون به چنين ساحت و مرزي رسيد يعني با بهترين تعبير بيان عقيده كرد و نفس به مرحله پالايش رسيد، آنگاه زيبائي نيز در القاء عقيده به مرز كمال مي‌رسد.

 

نقش داستان

داستان در قرآن ، وسيله‌اي است براي اثبات يگانگي خدا، وحدت اديان، قدرت نمائي خداوند. بيم و اميد،سرانجام نيكي و بدي و سپاسگزاري و غرور و سرمستي و بسياري از اهداف ديگر كه قرآن به آنها عنايت دارد.

مهمترين اهداف بيان داستان در قرآن عبارتند از :

1 ـ يكي از هدفهاي داستانگويي نقل سرگذشت اقوام گذشته ، اثبات وحي و رسالت است . چرا كه محمد(ص) خواندن و نوشتن نمي‌دانست و با دانشمندان يهود و نصاري همنشين نبود. با اينهمه در نقل روايات پيامبران گذشته از ابراهيم گرفته تايوسف و موسي و عيسي گاه چنان اشارات درست و دقيق است كه حقانيت وحي محمدي را به اثبات مي‌رساند.

در آغاز سورة يوسف مي‌خوانيم كه « ما قرآن را به زبان عربي نازل كرديم تاشما بينديشيد. ما زيباترين داستان را به موجب همين قرآني كه به تو وحي كرديم بر تو حكايت مي‌كنيم با آنكه پيش از نزول آن واقعاً از جمله بي‌خبران بوده‌اي».              يوسف /3

و در سورة قصص / 44 ـ 46 مي‌خوانيم :

« و چون امر پيامبري را به موسي واگذاشتيم تو نه در جانب غربي(طور) بودي و نه از جمله گواهان ليكن نسل‌ها پديد آورديم و عمرها بريشان همي گذشت و تو در ميان ساكنان شهر مدينمقيم نبودي تا بريشان آيات ما برخواني، ليكن اين ما بوديم كه فرستنده پيامبر بوديم! و آندم كه موسي را ندا درداديمتو در جانب طور نبودي ولي [آگاهي توفرع] رحمتي از پروردگار تست، تا قومي را كه هيچ هشدار دهنده‌اي ، قبل از تو، بريشان نيامده بيم دهي، شايد كه آنها بپذيرند! »

و نيز در سورة آل عمران /44:

« اين جمله از اخبار غيبي است كه بر تو وحي مي‌كنيم و گرنه وقتيكه آنها خامه‌هاي خود را [بقصد قرعه كشي] مي‌افكندند ـ تا كداميك سرپرست مريم گرددـ پيش ايشان نبودي و نيز چون با همديگر مجادله مي‌كردند نزد آنها نبودي !»

و نيز :

« بگو اينها خبري بزرگ بشمار مي رود و از آنها شما روي مي تابيد! مرا هيچ دانشي دربارة ملاء اعلي نبود آنگاه كه مجادله مي‌كردند. به من هيچ چيز وحي نمي‌شود مگر اينكه من هشدار دهنده‌اي آشكارم! آنگاه كه پروردگارت گفت : « من بشري را از [ماده ] خاكي خواهم آفريد. » سوره صاد/67 ـ 71

ونيز:

« اين (ها) از اخبار نهان است كه به سوي تو آنها را وحي مي‌كنيم : پيش از اين نه تو خود و نه قومت آن را مي‌دانستيد! »‌                                               هود /49

2 ـ غرض ديگر از داستان بيان اين واقعيت است كه همة اديان منبع الهي دارند از روزگار نوح تا عهد محمد (ص) ، و خدا پروردگار همگان است و مؤمنان امت واحدي‌اند . گاه آنچه مربوط به انبياست و نظر به هدف والاي دعوت دارد در سورة واحدي نظير سوره پيامبران يا انبياء مي‌آيد:

« و در حقيقت موسي و هارون را فرقان داديم و [كتابشان] براي تقوي طلبان روشنايي و اندرزي است . همان كساني كه از پروردگارشان در نهان مي‌ترسند و از ساعت [رفتن به جهان ديگر يا قيامت] هراسناكند . و اين كتاب ياد كردي خجسته است كه آن را نازل كرده‌ايم، آيا باز آن را انكار مي‌كنيد؟                          سورة انبياء /48 ـ 50

و نيز آيات پياپي زير از همين سوره:

« و قطعاً رشد پسرش ابراهيم را به او داديم و بدان دانا بوديم. چون به پدر خود و قومش گفت : « اين مجسمه‌هايي كه شما به ملازمتشان ايستاده‌ايد چيست؟ « گفتند: پدران خود را پرستندگان آنها يافتيم‌»! … و باو نيرنگي مي خواستند زد ولي آنها را بازنده گردانيده‌ايم . او لوط را [ براي رفتن ] به سوي آن سرزميني كه براي جهانياندر آن بركت نهاده بوديم نجات داديم . و به او اسحاق و يعقوب را مزيد بر آن بخشيديم و همه را از نيكان قرار داديم . و آنها را پيشواياني قرار داديم كه به فرمان ما هدايت مي‌كردند و به ايشانانجام كاري نيك و برپاداشتن نماز و دادن زكات را وحي كرديم و آنها پرستندة ما بودند! و به لوط تميز و دانش عطا كرديم و او را از شهري كه [مردمش ] پليد كاري‌هاي [جنسي] مي‌كردند نجات داديم راستي كه آنها قوم بدمنحرفي بودند! و او را در رحمت خويش داخل كرديم زيرا او از شايسته كاران بود. و نوح چون پيشتر [از ساير پيامبران] ندا كرد، اجابتش كرديم و او و خانواده‌اش را از بلاي بزرگ رهانيديم و او را عليه آن مردمي كه نشانه‌هاي ما را به دروغ گرفته بودند ياري داديم ، چرا كه آنها مردم بدي بودند،‌در نتيجه همه آنها را غرق كرديم! و داود و سليمان آنگاه كه درباره كشتزار [ مورد نزاعي ] داوري مي‌كردند، هنگامي كه گوسفندان قوم شب هنگام در آن چريده بودند و ما شاهد داوري ايشان بوديم ! پس [موضوع] دعوي را به سليمان فهمانديم و همه را تشخيص و دانش عطا كرديم . و ما كوهها را همراه داود واداشتيم كه به نيايش ما پردازند و ما بوديم كه [چنين ] مي‌كرديم و به داود فن زره سازي آموختيم تا شما را از [ خطرات ] جنگتان حفاظت كند، پس آيا شكر گذاريد؟! و براي سليمان باد طوفان‌زا را آرام كرديم كه به سوي سرزميني كه در آن بركت نهاده‌ايم (بيت المقدس) جريان پيدا مي‌كرد و ما به هر چيزي دانا بوديم . و برخي ازشياطين بودند كه براي او غواصي و به عملياتي غير از آن مبادرت مي‌كردند و ما مراقب آنان بوديم. و ايوب چون پرودگارش را ندا در داد كه به من آسيب رسيده و توئي مهربانترين مهربانان ! پس اجابتش كرديم و آنچه از آسيب كه به او [وارد آمده] بود برطرف كرديم وبه صرف رحمتي از خود و عبرتي براي عبادتكاران، كسان او و نظيرشان را همراه با آنها [مجدداً] به او عطا كرديم! و اسماعيل و ادريس و ذالكفل همه از شكيبايان بودند و آنها را داخل در رحمت خود كرديم زيرا آنها از درستكاران بودند و ذالنون را آنگاه كه خشم زده رفت و پنداشت كه ما را هرگز بر او توان نباشد، تا در دل تاريكيها ندارد او كه :‌

« خدايي غير از تو نيس، منزهي تو، ! راستي را كه من از ظالمان بودم ! » پس اجابتش كرديم و او را از اندوه رهانيديم و مؤمنان را چنين نجات دهيم! و ذكريان چون پروردگار خود را خواند: « پرودگار من مرا تنها مگذار و تو بهترين ارث برندگاني !» ما پس اجابتش كرديم و يحيي را بدو بخشيديم و زنش را براي او شايسته كرديم زيرا آنها در كارهاي نيك شتابزدگي مي‌نمودند و ما را از روي رغبت و بيم مي‌خواندند و براي ما فروتن بودند . و آن [ زن] كه خود را پاك دامن نگاهداشت و از روح خويش در او دميديم و او و پسرش را براي جهانيان آيتي قرار داديم . اين امت شما براستي امتي يگانه است و منم پروردگار شما، پس مرا بپرستيد!  سوره ي انبياء /70 ـ 92

3 ـ  ديگر از اهداف داستان تأكيد روي يگانگي دين و الوهيت واحدست و در تأييد اين مطلب حكايت پيامبران پياپي نقل مي‌شود. مثلاً « ما در حقيقت نوح را به سوي قومش فرستاديم . پس او گفت: اي قوم من ! خدارا بپرستيد كه شما را جز او معبودي نيست ! »  اعراف /95

« و به سوي قوم ثمود بردارشان صالح را فرستاديم . گفت : اي قوممن ، خدا را بپرستيد، ‌شما را جز او معبودي نباشد !»                                                  اعراف /73

« و به شر مدين برادرشن شعيب را [فرستاديم ] گفت : اي قوم من ،‌خدا را بپرستيد ، شما را جز او معبودي نباشد! »                                                     اعراف /85

4 ـ‌ ديگر از اهداف داستان بيان اين معناست كه همه پيامبران بيك نحو دست كه به دعوت مي‌زنند و واكنش و استقبال قوم آنها نيز همه يكسان است . علاوه بر آن دين خدا يكي است و يك مبنا دارد . نمونه‌هايي چند دربره طريق دعوت در آيات 25 ـ 29 ، 32 و 50 ـ 55 سوره هود ذكر شده است .

5 ـ‌ ديگر از اغراض آوردن داستان در قرآن بيان اصل مشترك دين محمد و دين ابراهيم است . مخصوصاً منبع تمام اديان الهي توحيدي اس، به طور عام . اينك اشاراتي چند در اين زمينه :

« اين [مطلب] در صحيفه‌هاي اوليه يعني صحيفه‌هاي ابراهيم و موسي آمده است .» اعلي/19

« در حقيقت سزاوارترين مردم به ابراهيم همان كساني‌اند كه او را پيروي كرده‌اند و اين پيامبرست و كساني كه به [آئين او ] ايمان آورده‌اند »     آل عمران / 68

« آئين پدر شما ابراهيم همانكس كه از پيش شما را مسلمان ناميد! »       حج /78

6 ـ  ديگر از اهداف داستان تأييد اين مطلب است كه سرانجام خدا پيامبران خود را ياري و دروغزنان را هلاك مي‌كند . و اين مطلب تأييد دين محمد (ص) و ترغيب گروندگان بدوست و بهمين دليل خطاب به پيامبر ما مي‌فرمايد غرض از نقل حوادث و سرگذشت پيامبران بر تو دلگرم داشتن و محكم ساختن قلب تو و اندرز و يادآوري براي مؤمنان است .در تأييد اين انديشه داستان پيامبران پياپي گوشزد و خاطرنشان مي‌شود . مثلاً « ما نوح را به سوي قومش فرستاديمو در ميان آنها نهصدوپنجاه عام درنگ كرد تا طوفان آنها را فراگرفت در حاليكه آنها ستمكار بودند!»                                                               عنكبوت /14

7 ـ‌ و نيز از اغراض داستان هشدار و بشارت است نظير: « به بندگان من خبرده كه منم آموزگار مهربان و شكنجه من شكنجه‌اي است دردناك و آنها را از مهماني ابراهيم خبرده . چون بر او درآمدند وسلام گفتند . [ابراهيم] گفت : ما از شما بيمناكيم ! گفتند: مترس! ما ترا به پسري دانا مژده مي‌دهيم . »                                                            حجر / 49 ـ 53

اين بخش مژده خوش است ، ولي در دنباله همين سوره حكايت از تهديد و خبر مرگبارست.

8 ـ‌ ديگر از فوايد نقل ماجراي حال گذشتگان بيان نعمت خداست برپيامبران و گزيدگان و پاكان چون ماجراي سليمان، داود، ايوب، ابراهيم، مريم، عيسي، زكريا، يونس، موسي كه در قرآن نمونه‌هاي قراوان دارد .

9 ـ‌ و نيز غرض ديگر از داستان هشدارست به فرزندان آدم كه از اغواي شيطان بر حذر باشند چرا كه ميان او و آدميان دشمني ديرينه است و پروردن اين مطلب در لباس داستان مؤثرتر و زيباتر و دلنشين‌تر است تا از مكر اين وسواسگر كهنه كار ـ كه مركز خير آدميان را نمي خواهد ـ در امان باشند و به همين سبب داستان آدم در موارد عديده تكرار شده است.

10 ـ  اغراض ديگري نيز در نقل داستان نهفته كه از آن جمله است بيان قدرت خدا در امور خارق عادت نظير خلق آدم و تولد عيسي و ابراهيم و حكايت چهار پرنده و داستان مردي كه بر شهر ويران مي گذشت . و نيز باز نمودن فرجام صلاح و فساد و داستان دو باغدار ماجراي فرزندان اسرائيل پس از عصيان آنها و ياران اخدود و سدمارب و همچنين تفاوت ميان حكمت شتابزده انساني و حكمت دوربين الهي در داستان برخورد موسي با بنده‌اي از بندگان كحه به حكم رحمتي از جانب خود علمي از پيش خود بدو آموخته بوديم و هكذا داستانهاي ديگر با نتايج اخلاقي آن.

داستان در خدمت دين

در قرآن داستان در برابر اهداف ديني با فروتني تن در مي‌دهد و چنانكه قبلاً نيز اشاره شد تمكين و خضوع مزبور در ماده و موضوع و نحوة نمايش محتواي قرآني بخوبي مشهود است:

1 ـ نخستين اثر اين خضوع تكرار قصه است به صورتهاي گوناگون. ولي بايد توجه داشت كه مجموع داستان و كليت يا پيكرة آن تكرار نمي‌شود، بلكه پاره‌اي از اجزاء يا قسمتهاي آن به گونه‌اي تكرار مي‌شود؛ و نفس همين تكرار نيز براي گرفتن عبرت و اهداف ديني است و با سياق عبارت هماهنگي لازم دارد . داستاني كه بيش از همه در قرآن تكرار مي‌شود ماجراي موسي است كه در حدود سي‌بار در كتاب اسماني آمده و صرف نظر از جاهائي كه به آمدن نام تنها بسنده شده به 20 مورد آن اشاره مي‌كنيم: 1ـ در سوره اعلي 2ـ در سورة فجر در ضمن اشاره به فرعون و طغيان او در سورة بروج /18 3 ـ سوره اعراف 4ـ در سوره‌هاي فرقان و مريم 5ـ سوره طه با تفصيل 6ـ سوره شعرا با تفصيل 7ـ سوره نمل به اجمال 8ـ در سورة قصص با تفصيل 9ـ سوره اسراء اشاره سريع 10ـ سوره يونس اشارات متعدد 11ـ سورة هود اشاره زودگذر 12ـ سوره غافر(مؤمن) تا حدودي با تفصيل 13ـ در سوره فصلت اشاراتي چند 14ـ سوره زخرف اشاراتي چند 15ـ سورة‌ذاريات اشاره سريع 16ـ سوره كهف 17ـ سوره‌هاي انبياء و ابراهيم اشاره سريع 18ـسوره بقره با تفصيل 19ـ سوره نساء اشاره 20 ـ سوره مائده .

همان‌گونه كه اشارت رفت داستانگويي در قرآن در خدمت اهداف عاليه ديني است و مراد قرآن تاريخ نويسي يا وقايع نگاري نيست. آنچه اهميت دارد گرفتن درس عبرت است از يك داستان يا بخشهائي از آن .

2 ـ  در داستان يوسف مي‌خوانيم كه او در كودكي خواب مي‌بيند كه يازده ستاره با ماه و خورشيد او را سجده مي‌كنند. يا در داستان ابراهيم كه به آسمان چشم مي‌دوزد و ابتدا تصور مي كند ستاره خداي اوست ولي مي‌بيند بزودي غروب مي‌كند و الخ …

به اين ترتيب داستانها برخي مفصل و پاروئي كوتاه و فشرده و تعدادي از آنهانيز به طور پراكنده در قرآن تقسيم شده‌اند و بر حسب مناسبت و موضوعو سياق كلام به همه يا قسمتي از آن در موقع مقتضي، اشاره مي‌شود كه خواننده ويژوهند،‌قرآن ،با استمرار در مطالعه كتاب قرآن مي‌تواند موارد مزبور را پيگيري كند.

 

 

دين و هنر در داستان

خضوع داستان براي اهداف ديني مانع از آن نيست كه ويژگيهاي هنري، در حين ارائه مطالب، به همان نحو كه در بيان هنر آزاد نيز ديده مي‌شود به منصه ظهور آيد . ولي چنانكه ذكر شد در قرآن زيبائي هنري درخدمت اهداف عاليه مذهبي است تا بوسيله آن وجدان ديني را بيدار سازد . در مظاهر هماهنگي هنري در داستان همينقدر بايد يادآوري كرد كه غرض قرآن اثبات يگانگي خدا و دين و وحدت پيامبران و راه دعوت واحد و فرجام واحد و عكس العمل واحد تكذيب كنندگان اديان است .

ويژگيهاي هنري داستان

از آنجا كه با توسل به زيبائي هنري زودتر و بهتر مي‌توان تا اعماق وجدان خطور و اغراض ديني را القاء كرد. لذا همانگونه كه در داستان سرائي مطرح است با چهار شيوه مي‌توان مقصود فوق را، هر چه بهتر برآورده كرد.

1ـ تنوع روش نمايش: الف . گاه فشرده‌اي از داستان پيشاپيش مي‌آيد آنگاه داخل تفصيلات مي‌شود نظير سورة كهف كه در آغاز چند آيه براي اصل داستان زمينه‌سازي مي‌كند و بعد به تفصيل مي‌پردازد .

2 ـ گاه نتيجه داستان در آغاز مي‌آيد بعد داستان با تفصيل تمام گام به گام ارائه مي‌شود نظير ماجراي موسي در سوره قصص . همچنين است داستان يوسف و تحقق رؤياي وي و نتيجه گيري اخلاقي نهائي همانگونه كه در سابق بدان اشارت رفت .

3 ـ گاه داستان به طور مستقيم و بي‌مقدمه، با رعايت جانب: اختصار، نظير توليد عيسي(ع) ، يا داستان سليمان و مورچه و هدهد و بلقيس، به طور غافلگيرگفته مي‌شود.

4ـ گاه هدف از نقل ماجرا تكيه كردن روي قهرمانان آن است نظير آوردن نام ابراهيم و اسماعيل در ساختن كعبه .

5ـ گاه راز ملاقات يا برخورد هم برخورد قهرمان پوشيده است و هم بر نظاره گر نظير حكايت برخورد موسي با بنده صالح خدا.

6ـ گاه بازيگران واقعاً فراموش مي‌شوند و حال آنكه راز قضيه با نيشخندي كه نثار ناباوران مي‌شود . بر تماشاگران آشكارست نظير باغداراني كه مي‌خواسند يواشكي باغ خود را بچينند و فقر را از آن محروم كنند.

7 ـ  گاه اندكي از راز قضيه بر تماشاگر آشكار و قهرمان مورد بيم است و زماني ترس و نگراني بر هر دو حاكم است نظير حكايت آوردن تخت سليمان و در آمدن ملكه سبا به كاخ بلورين .

8 ـ  گاه به طور ناگهان قهرمان و تماشاگر ، در آن واحد ،‌با يكديگر برخورد مي‌كنند و راز مطلب بر هر دو معلوم مي‌شود نظير ظهور روح خدا بر مريم در هيأت انساني و توضيح او درپاسخ مريم بيمناك كه من از طرف پروردگار مأمورم تا به پسري عطا كنم و نيز ندا كردن عيساي نوزاد از زير خرمان بن مادر نوميد خود را.

9ـ  يكي ديگر از خصائص هنري داستان در قرآن اين است كه گاه يك نمايش از تابلوهاي مختلف تشكيل شده و خلاء حاصله ميان هر يك از اين مجالس را قوة خيال پر مي‌كند .كما اينكه با مراجعه به سورة يوسف يعني سوره دوازدهم از قرآن ملاحظه مي‌كنيم كه اين داستان از بيست و هشت تابلو يا مجلس تشكيل شده كه مرتباً پرده مي‌افتد و تابلوي ديگري در معرض ديد تماشاگر قرار مي‌گيرد.

تصوير در داستان

ويژگي هنري ديگر در داستان شيوه تعبير در قرآن است كه در نهايت ابداع در تمام صحنه‌ها و مناظر مشهودست بقسمي كه گوئي داستان در حال وقوع يافتن است يعني جريان نمايش را در زمان حاضر مشاهده مي‌كنيم. تصوير به اين عبارت در هر يك از صحنه‌ها به رنگي خاص جلوه‌گري مي‌كند. گاهي شخصيتي را رقم مي‌زند و زماني خيال انگيزست و عواطف ما را به هيجان درمي‌آورد . و هنگامي واجدِ قدرت نمايش و زندگي بخشدين است . در تأييد اين مطلب داستان ياران كهف است كه در آغاز سوره ياران كهف با موضعگيري خود در برابر قوم مشركان با يكديگر به مشورت مي‌پردازند و سرانجام صلاح مي‌بينند تا موقته در غاري پناه برند تا خدا گشايشي در كار آنها ظاهر كند.

شخصيت نگاري در داستان

همانگونه كه در داستانهاي هنري آزاد سيانگاري و شخصيت سازي مطلوب اساسي است در داستانهاي قرآني نيز همواره نمونه‌هاي از شخصيت گوناگون ، مؤمن و كافر در معرض قضاوت گذارده و ويژگيهاي آنها به طور برجسته‌اي نمايش داده مي‌شود.

 

 

 نمونه‌هاي داستاني مطرح شده در قرآن:

بقره ، آيه 29 ـ 38 : داستان خلقت آدم توسط خداوند،‌اعتراض ملائكه ، سؤال خداوند و پاسخ ايشان،‌سجده ملائكه به آدم و خودداري ابليس از سجده كردن، سكني يافتن آدم و همسرش در باغ بهشت،‌فريب آدم و همسرش توسط ابليس بيرون رانده شدنشان از آن مكان،‌پشيمان شدن آدم .

آل عمران، 118:

داستان جنگ بدر، به كمك آمدن 3 هزار ملكه به سبب صبر و مقاومتشان .

مائده، آيه 30 ـ 36 : داستان دو پسر آدم و پذيرفته نشدن قرباني يكي از آنان، و تهديد قابيل، هابيل را به قتل و كشتن او،‌آموختن خاك كردن انسان براي اولين بار توسط كلاغ .

اعراف،‌57 ـ 66 : داستان نوح، آمدن عذاب طوفان. ساختن كشتي. سوار شدن برآن و غرق شدن كافران.

انفال. 7 : داستان جنگ بدر، به خواب رفتن آنها، باران و مدد ملائكه.

كهف، 8 : اصحاف كهف . خوابيدنشان در غار حدود سيصدسال . همره شدن سگ با آنها، بيداشدنشان…

كهف 64 : داستان موسي وخضر، كشتن آن پسر ، خراب كردن ديوار و سوراخ كردن كشتي و صبر نكردن موسي و فلسفه اعمال خضر .

طه. 8 : آتش ديدن موسي،‌وحي شدن به او. به دريا انداختن موسي توسط خواهرش . شيردادن دوباره توسط مادرش . و داستانهاي ديگري چون سليمان و آن دو باغدار و … .

نكته : تأمل در اين داستانها به خوبي نشان مي‌دهد كه آنها با هيچيك از قالب‌هاي موجود قابل مقايسه و تشبيه نيستند و اگر گاه از يك نظر به يكي از قالب‌هاي ادبي شبيه‌اند، از نظري به سبك ديگر نزديك شده‌اند و گذشته از اينها در كل با همة سبكها تفاوت دارند،‌چه از جهت نقطه مشترك و چه از جهت ويژگيهاي خاصي كه سبك قصه‌هاي قرآن دارد . قضاوت راجع به سبك قصه‌هاي قرآن اگر چه قاعدتاً بايستي براي اهل فن ساده باشد،‌اما تا حدودي بستگي به نحوة نگرش آنان به هستي دارد و خواهد داشت .

چند لحضه تأمل :

سبك نقل داستانهاي قرآن همچون ساير ابعاد اين اعجاز ، اختصاصي بوده و اهل فن را با تمام توان احاطه كامل بر آن ناتوان است و عقول بشري از رسيدن به باطن مطالب عاجز .

خبرهای غیبی قرآن :

اخبار قرآن به دو دسته تقسیم می شوند. دسته ای به گذشته دلالت می کنند ( قبل از اسلام ) و دسته ای به آینده ( بعد از اسلام و نزول قرآن ). اما قرآن در برخی موارد آیاتی را بیان نموده است که خبر از آینده می دهد و این به نوعی معجزه بودن آن را تأیید می کند. برای مثال به برخی از این آیات که تا کنون محقق شده اند اشاره می نماییم :

 

1-   پیشگویی پیروزی مسلمانان در جنگ بدر : در زمانی که مسلمانان تازه در مدینه تشکیل حکومت داده بودند کفار ادعا می کردند که ما گروهی متحد هستیم و بر مشتی از شما مسلمانان پیروز خواهیم شد . در چنین وضعی بود که خداوند متعال آیات 44 و 45 سوره ی قمر را نازل نموده و بیان فرمودند : « آیا می گویند که ما متحد و پیروز هستیم ؟ به زودی شکست خواهند خورد و پشت به شما فرار خواهند نمود. » این آیه در زمان وقوع جنگ بدر به حقیقت پیوست و در حالی که کفار 3 برار مسلمانان بودند کشته ها و اسیر فراوان داده و شکست خورده ،  پشت به مسلمانان فرار نمودند.

2-   پیشگویی پیروزی نهایی مسلمانان : در حالی که دشمنان خطر جدی اسلام را برای خود احساس می کردند تصمیم به نابودی همه جانبه ی مسلمانان گرفتند. و این در حالی بود که قرآن خبر پیروزی نهایی مسلمانان را در آیه ی 12 سوره ی آل عمران  نوید داده بود : « بگو برای کافران که بزودی مغلوب خواهید شد و به سوی جهنم کشیده خواهید شد. »

3-   پیشگویی غلبه ی رومیان بر ایرانیان : کفار از شکست رومیان توسط ایرانیان خوشحال بودند و از آن برای تضعیف روحیه ی مسلمانان بهره برداری می کردند و می گفتند همان طور که ایرانیان ، رومیان اهل کتاب را شکست دادند ما نیز شما مسلمانان اهل قرآن را شکست می دهیم. در این بین بود که خداون آیات 2 الی 5 سوره ی روم را نازل نموده و خبر از شکست ایرانیان در آینده داد : « دولت روم ( شرقی ) در نزدیکترین سرزمین خود به حجاز مغلوب ( لشکر ایران ) شد ولی پس از این شکست بر دشمن پیروز خواهد شد در اند سال ( 3 تا 9 سال ) کار چه قبلا و چه بعدا به بدست خداست و در این روز ( که روم غالب شود )  مسلمانان شاد خواهند شد که نصرت پروردگار شامل حال گردیده است. و خداوند هر کسی را که بخواهد یاری می کند و او توانای مهربان است. »  رومیان 20 سال متوالی از ایرانیان شکست می خوردند و خلاصه پس از 20 سال بر ایرانیان پیروز شدند و این آیه نیز 7 تا 9 سال قبل از پیروزی رومیان نازل شده بود.

4-   آیه ی پیشگویی فتح مکه و پیروزی نهایی مسلمانان : در سال ششم هجرت پیامبر (ص) خوابی دیدند که با کمال آزادی وارد مسجدالحرام خواهند شد. پیامبر (ص) پس از این خواب به مسلمانان بشارت دادند و همگان احرام پوش عازم خانه ی خدا شدند. در این حالت بود که صلح حدیبیه برقرار شد و سال بعد به علت تخلف مشرکان از توافقات این صلحنامه ، مسلمانان به سمت مکه حرکت نموده و آن را بودن خونریزی فتح نمودند. این مسئله در آیه ی 27 سوره ی فتح اشاره شده است : « خوابی را که خداوند بر فرستاده ی خود نمایاند رویای صادقه قرار داد . بیگمان در کمال آزادی بخواست خدا وارد مسجد الحرام خواهید شد و پس از فراغت از اعمال ، سرهای خود را خواهید تراشید و ناخن ها را خواهید چید ، در حالی که ترسی از دشمن نخواهید داشت. خداوند می داند آنچه را که شما نمی دانید و علاوه بر این پیروزی ، پیروزی نزدیکتری را هم ( یا پیروزی دیگری را هم در همین نزدیکی ) برای شما قرار داده است. »

 

قرآن و مسئله ی قانون گذاری :

خود نحوه ی قانونگذاری قرآن به نوعی اعجاز آن را اثبات می کند. آیات الهی در قرآن حقوق و قوانینی را مطرح نموده است که هیچ قانونگذاری نمی تواند مانند ان را بیاورد. تفاوت قانونگذار غربی و مسلمان در این است که قانونگذار غربی هرگز در قوانین خود از احکام دینی خود بهره نمی برددر حالی که منابع قانونی مسلمانان بسیار وسیعتر و عبارتند از : عرف ، رویه های قضایی ، قرآن و سنت و ... .

در قرآن قوانینی آمده که امروزه بسیاری از غربیان به آن رسیده اند و بسیاری از کشورهای غیر مسلمان نیز از دستورات و قوانین قرآن استفاده می کنند. اگر فرض کنیم علم حقوق از مدت ها پیش وجود داشته ، علم فلسفه ی حقوق علمی جدید است که به تازگی به وجود آمده در حالی که قرآن کریم از بیش از 1000 سال پیش فلسفه ی بسیاری از قوانین خود را نیز بیان داشته است. بنابر این همین قوانین و دستورات قرآنی اعم از حقوقی ، اجتماعی ، تربیتی ، مدنی ، جزایی ، بهداشتی ، پزشکی ، روانشناسی و ... خود دلیلی بر اعجاز قرآن می باشند.

قاطعیت و مصونیت از اشتباه :

هیچ نوشته ای و نظریه ای یافت نشده که مصون از خطا و اشتباه باشد و هیچ اشکالی نداشته باشد. بسیاری از نویسندگان خود اقرار می کنند که نوشته هایشان خالی از نقص نیست. به علاوه آن دسته که نظر و عقیده ی اشتباهی نیز دارند حتی اگر آن عیده به صورت مکتبی جا باز کرده باشد باز هم در آینده توسط دیگران اشتباه بودن اآن اثبات می شود. در حالی که قرآن همه جا با قاطعیت کلام خود را اعلام داشته و خود را مصون از هرگونه خطا و اشتباه می شمارد. این در حالی است که نه تنها کسی نتوانسته اشتباهی از قرآن پیدا کند بلکه روز به روز با پیشرفت علم صحت قرآن آشکارتر نیز می گردد. و این نوعی معجزه است که هیچ خطا و اشتباهی در نوشته ای وجود ندارد.

اتقان و یکنواختی قرآن :

در بیان این مطلب باید نوشته های بشری را با قرآن مقایسه نماییم . در نوشته های بشری سخنگو و نویسنده به نوعی روحیه و عقاید خود را خواسته یا ناخواسته به مخاطبین خود منتقل می کند و همچنین لحن نویسنده های بشری یکنواخت نبوده و در شکست و پیروزی و در شرایط متفاوت روحی متفاوت و گاهی باهم متناقض می باشد. امروزه علم تا حدی پیشرفت نموده که متخصصان می توانند با دیدن نوع خط تشخیص دهند که نویسنده زن بوده یا مرد و این حاکی از ظهور نشانه های شخصیتی افراد در نوشته هایشان می باشد. همچنین در جنگ خلیج فارس از حالات روحی برگرفته از سخنرانی های صدام پی می بردند که روحیه ی او چگکونه است و او خود را شکست خورده می داند یا پیروز و با در نظر گرفتن این موضوع جواب می دادند.

اما اگر به نوشته های قرآن بنگریم متوجه می شویم که در قرآن حالات متفاوت روحی مشاهده نشده و قرآن کریم همواره قاطعانه و یکنواخت صحبت نموده و همواره برای مسلمانان مایه ی دلگرمی و اطمینان بوده و برای دشمنان مایه ی ترس و ذلت.

به علاوه اگر در نوشته های بشری بنگریم هر کس می تواند با توجه به علم خود سخن بگوید مثلا یک موضوع را شیمی دان از دید شیمی بررسی نموده و فیزیک دان از دید فیزیکی. امروزه صاحب هر علمی با مراجعه به قرآن با توجه به نوع دانشش می تواند علوم مختلف را از دل قرآن بیرون بکشد . بنابر این قرآن دارای یکنواختی کلام است که می تواند مورد استفاده ی همه ی گروه ها قرار بگیرد.

کتابی عظیم از زبان مردی درس ناخوانده :

همین که قرآن با این عظمت توسط فردی درس ناخوانده و امی آمده خودش بیانگر این موضوع است که قرآن از زبان یک انسان نبوده و وحی الهی است. چون فرد درس نخوانده نمی تواند هرگز چنین کتابی بیاورد واین خود دلیل بر این است که قرآن معجزه است. ما مسلمانان همواره به این معتقد بوده ایم که پیامبر ما از اول عمر تا آخر عمر نوشتن و خواندن نمی دانستند. دشمنان همواره به نوعی سعی داشته اند که این موضوع را انکار نمایند که پیامبر ما خواندن و نوشتن نمی دانسته ، تا بدین وسیله قرآن را به ایشان نسبت داده و ساخته ی دست بشر معرفی نمایند. البته حتی اگر چنین چیزی نیز اثبات می شد باز هم می توان پاسخ گفت که پیامبر (ص) در طول 23 سال چنان گرفتار شکل دهی حکومت وجنگ ها بودند که فرصت آن را نداشته اند که در گوشه ای نشسته و با استفاده از کتب مختلف چنین کتابی فراهم بیاورند . ضمن اینکه جنبه های دیگر اعجاز قرآن نیز حاکی از این است که قران نمی تواند به دست بشر ساخته شده باشدو پیامبر ما نیز از جنس بشر بوده است.

اشکالاتی حاکی از امی نبودن پیامبر (ص) :

برخی که ادعا می کردند پیامبر ما امی نبوده است چنین بیان نموده اند :

 

1-   در زمان صلح حدیبیه واژه ی رسول ا... در متن صلحنامه ذکر شده بود و کفار می گفتند چون ما تو را به عنوان رسول خدا قبول نداریم باید آن را از متن قرارداد پاک کنی. حضرت به امام علی (ع) امر فرمودند که کلمه ی رسول ا... را از متن صلح نامه پاک نماید ولی ایشان زیر بار نرفته و نهایتا پیامبر (ص) خودشان آن را پاک کردند. اگر پیامبر سواد خواندن و نوشتن نداشت پس چگونه کلمه ی رسول ا... را پاک کرد؟

2-   اصحاب پیامبر (ص) می گفتند پیامبر خط خوشی نداشت . پس معلوم است که می توانسته بنویسد که خوش خط نبوده  است.

3-   سومین اشکال به قضیه ی امی بودن رسول اکرم (ص) این بود که پیامبر (ص) در لحظات آخر عمر شریفشان درخواست کاغذ و قلم نمودند که بنویسند علی (ع) جانشین بعد از اوست.

 

پاسخ اشکالات فوق :

 

1-         در پاسخ اشکال اول باید به دو نکته توجه داشت. اولا پیامبر از حضرت علی (ع) خواست که واژه ی رسول ا... را به او نشان دهد و سپس پیامبر آن واژه را با دست خودشان پاک کردند. ثانیا اگر کسی دلیل اول را قبول نداشت باید به این موضوع توجه داشت که امروزه بساری از افراد هستند که با آنکه خواندن و نوشتن نمی دانند چند کلمه ی محدود مثل نام خودشان را می توانند بخوانند و بنویسند و این را با حفظ کردن شکل ظاهری آن کلمه انجام می دهند. بنابر این اگر دلیل اول نیز مصداق نداشته باشد باز هم می توان گفت که پیامبر (ص) چند واژه ی محدود از جمله کلمه ی رسول ا... را از روی شکل ظاهری آن می شناختند.

2-         دلیل اینکه اصحاب و یاران پیامبر می گفتند ایشان خوب نمی توانند بنویسند جهت حفظ احترام بوده است همان طور که خود خدا نیز نسبت به پیامبرش حضرت یعقوب چنین می گوید : که یعقوب چشمش از گریه سفید شد. و نمی گوید که حضرت یقوب (ع) کور شدند.

3-         سومین اشکال نیز اینگونه پاسخ داده می شود که درخواست قلم و کاغذ توسط پیامبر (ص) دلیلی بر این نیست که خود حضرت می خواستند بنویسند بلکه پیامبر (ص) می خواستند مطلب را گفته و علی (ع) آن را بنویسند.

 

مستندات امی بودن پیامبر (ص) :

در مقابل اشکالاتی که به امی بودن پیامبر (ص) شده بود ما نیز مستنداتی داریم بر اینکه

پیامبر(ص) امی بودند که برخی از آنان عبارتند از :

 

1-   نامه ی عباس عموی پیامبر (ص) : عباس (ع) عموی پیامبر (ص) بعد از مسلمان شدن در مکه حضور داشتند و برای پیامبر (ص) جاسوسی می کردند. وقتی یک نامه ی محرمانه از حضرت عباس (ع) برای پیامبر (ص) آمد ، ایشان آن نامه را به ابی بن کعب داده و برایشان قرائت کنند. پس از خوانده شدن نامه توسط این فرد پیامبر به قدری ناراحت  شدند که توصیه کردند برای جلوگیری از تضعیف روحیه ی مسلمانان چیزی از محتوای نامه به کسی نگوید. در اینجا پیامبر دو ریسک کرد که اگر سواد خواندن و نوشتن داشت چنین نمی کرد و خودش نامه را می خواند . اول اینکه اگر حتی به احتمال 1% ابی جاسوس کفار بود جان عباس (ع) در مکه به خطر می افتاد. دوم اینکه اگر ابی چیزی از محتوای نامه به کسی می گفت احتمال داشت مسلمانان شدیدا روحیه ی خود را ببازند.

2-   درخواست قبیله ی ثقیف : قبیله ی ثقیف نزد پیامبر (ص) آمده و اظهار داشتند حاضرند مسلمان شوند ولی ربا و شراب را ترک نکنند . پیامبر (ص) گفتند دست من را بگیرید و روی کلمه ی ربا بگذارید  و منظور ایشان این بود که اگر من هم از این ها چشم چوشی کنم حکم خدا عوض شدنی نیست. اگر پیامبر (ص) خواندن و نوشتن می دانستند خودشان دست روی کلمه ی ربا می گذاشتند و نمی گفتند دست من را روی کلمه ی ربا بگذارید.

3-   استفاده از کاتبان بسیار : پیامبر (ص) به گواهی تاریخ بیش از 40 کاتب داشتند و حتی نامه های محرمانه و شخصی خود را نیز توسط کاتبان می نگاشتند. و این دلیلی بر امی بودن پیامبر (ص) می باشد.

4-   نص صریح قرآن : علاوه بر 3 دلیل فوق که تاریخی بودند خود قرآن نیز صراحتا به امی بودن رسول اکرم (ص) در آیه ی 48 سوره ی عنکبوت اشاره می کند : « تو ( ای پیامبر ) قبلا نه کتابی می خواندی و نه خطی می نوشتی که اگر چنین می بود یاوه گویان و باطل سرایان درباره ی تو به شک می افتادند ( و برای مردم هم ایجاد شبهه می کردند. ). »

 

با توجه به دلایل فوق اثبات می شود که پیامبر (ص) امی بوده و درس ناخوانده بوده اند و این کتاب را از خود نیاورده بلکه این کلام وحی و معجزه ی الهی است.

معجزات علمی قرآن :

مقصود از معجزات علمی آن است که مطالبی مربوط به جهان آفرینش و رموز دقیق آن در قرآن بیان شده است که فقط در قرون اخیر بشر به آن ها با استفاده از تجهیزات پیچیده دست یافته است. و این خو دلیل بر معجزه بودن قرآن می باشد. نکته ای که اینجا مطرح است این است که چرا ما با توجه به این که آیات زیادی درباره ی علوم مختلف در قرآن آمده به استخراج قوانین علمی قبل از کشف آن ها نمی پردازیم. دلیل آن آشکار است. زیرا ممکن است ما طبق نظر و علم محدود خود برداشتی اشتباه از آیات قرآن کرده و حکمی را درآوریم که بعدها علم تایید کند که این اشتباه است. در این صورت مدعیان مخالف قرآن می توانند ادعا کنند که در قرآن ما مطالب قدیمی ، اشتباه و ناسازگار با علوم روز وجود دارد و به این ترتیب در مصونیت قرآن از خطا و اشتباه شک شود.

در اینجا  به نمونه هایی از آیاتی که در بردارنده ی علوم هستند و معجزات علمی قرآن محسوب می شوند را ذکر می نماییم :

 

  1. ساخته شدن موجودات از آب : قبلا فکر می شد که موجودات زنده برای حیاتشان به آب نیاز دارند ولی امروزه کشف شده که بخش اعظم موجودات زنده از آب ساخته شده است. به این ترتیب که بدن موجودات زنده از میلیون ها سلول ساخته شده و 90% هر سلول نیز آب است. این مطلب که اساس مجودات زنده آب است سال ها پیش در قرآن آمده است . برخی از این آیات به عنوان نمونه عبارتند از :

     الف) آیه ی 164 سوره ی بقره : « و آنچه فرود آورد خداوند از آسمان آبی ، پس زنده ساخت با آن ذرات بی جان زمین را . » 

     ب) آیه ی 45 سوره ی نور : « وخداوند تمام جنبندگان را از آب آفرید. »               

     ج) آیه ی 30 سوره ی انبیاء : « و ( زندگی ) هر موجود زنده ای را از آب قرار دادیم . »

  2. زوجیت اشیا : بعد از گذشتن سالیان دراز از عمر بشر اکنون دانشمندان کشف کرده اند که همه ی موجودات زنده و حتی گیاهان زوجیت دارند. در سال های اخیر به این مورد پی برده شده که حتی در موجودات غیر زنده نیز زوجیت و چیزی شبیه به نر و مادی وجود دارد در حالی که این در قرآن از سالیان گذشته بیان شده بود. نمونه هایی از آیاتی که به زوجیت اشاره دارند عبارتند از : الف) آیه ی هفتم سوره ی شعرا می گوید : « آیا بر زمین نمی نگرید تا ببینید ما در آن چه جفت های زیبا و ارزنده ای آفریدیم. »  ب) آیه ی 49 سوره ی ذاریات : « ما از هر چیزی در جهان زوج آفریدیم تا مایه یپند و عبرت شما باشد. »   ج) آیه ی 26 سوره ی یس : « منزه است خدایی که تمام زوج ها را در گیاهان و انسان ها و چیزهایی که نمی دانید آفرید. »

  3. جاذبه و کرویت و چرخش زمین :

     الف) سوره ی فاطر- آیه ی 41 : « خدا است که آسمان ها و زمین را از سقوط و زوال نگه می دارد و اگر زوال و سقوطی پیش آید کسی جز خدا توانایی نگهداری آن ها را ندارد .   »             ب) سوره ی روم – آیه ی 25 : « از نشانه های قدرت الهی است که آسمان و زمین به اراده و فرمانش برقرارند . »    

      ج) سوره ی رعد – آیه ی 2 : « خدائی که آسمان ها را با ستون های نامرئی  بر افراشت  .  »    

     د) سوره ی لقمان – آیه ی 19 : « خداوند آسمان ها را با ستون های نامرئی بر  افراشت .  »     

    ه) سوره ی ملک – آیه ی 15 : « او خدائیست که زمین را برای شما مرکبی راهوار و رام شده قرار داد تا بتوانید در روی آن راهپیمایی کنید .  »              

    و) سوره ی یس – آیه ی 40 : « و هریک از آنان در مداری شناورند.  »            

    ز) سوره ی معراج – آیه ی 40  : « به خدای خاورها و باخترها قسم ما قدرت کامل داریم. » ح) سوره ی صافات – آیه ی 5 : « خدای آسمان ها و زمین و آنچه میان آن هاست و خدای  خاورها( مشرق ) . »       

     ط) سوره ی اعراف – آیه ی 137 : « مردمی را که مدتی ستم کشیده بودند بر خاورها و باخترهای زمین پربرکتی مسلط ساختیم.»               

    ی) سوره ی طه – آیه ی 53 : « خدایی که زمین را برای شما گهواره آفرید و راه هایی در ان قرار داد.»

    این بود نمونه هایی از آیات در بردارنده ی اعجازعلمی قرآن . باید توجه داشت که هرچه علم بیشتر پیشرفت می کند ، جنبه های بیشتری از اعجاز قرآن آشکار می شوند و روز به روز نه تنها از جنبه ی معجزه بودن این کتاب الهی کاسته نمی شود بلکه اسناد معتبرتر و محکم تری بر راستین بودن این نشانه ی مسلمانان یافته می شود. به علاوه روز به روز مفاهیم قرآن برای انسان آشکارتر شده و به رموز و پیچیدگی های جدیدی در آن پی می برد که ناچار باعث تسلیم دل های حقیقت جو می گردد. روز به روز نه تنها مطالب قرآن کهنه نمی شود بلکه بر تازگی آن دوچندان اضافه می گردد. و این است کتابی که معجزه ی انکارناپذیر الهی است .

    نتیجه گیری :

    با توجه به مطالب بیان شده نتیجه می گیریم که قرآن معجزه ی جاوید پیامبر گرامی اسلام ، کلام وحی بوده و هرگز توسط غیر خدا بیان نشده است. این آیت الهی قابل تحریف نبوده و تا ابد نیز تحریف نخواهد شد و تا زمانی که حدیث ثقلین به وقوع نپیوسته است ، قرآن موهبت و راه هدایتی برای مسلمانان و همه ی انسان های روشن ضمیر و پاک طینت می باشد.

     

     

     

     

     

     

    فهرست منابع و مآخذ :

 

  1. قرآن کریم

  2. کتاب آشنایی با قرآن –  دوره های کاردانی تربیت معلم قرآن کریم

  3. مقاله ی جلوه های ادبی در قرآن کریم ( داستان ) – زهرا شیخ پور – دانشجوی سال دوم تربیت علم شهید با هنر همدان .

  4. مقاله ی درآمدی بر تبیین وجوه عام اعجاز قرآن کریم ؛ دکتر علیرضا حلم زاده ؛ استادیار دانشگاه امام حسین (ع)

  5. مقاله ی فواید به کارگیری الفاظ مکرر درقرآن ؛ دکتر پریچر ساروی ؛ استادیار دانشگاه علوم قرآن و حدیث

  6. آفرینش هنری در قرآن ؛ سید قطب محمد مهدی فولادوند

موضوعات مرتبط : ♥قرآن معجزه جاودان♥
نویسنده رضااتابک در یک شنبه 30 آذر 1393 |
صفحه قبل 1 صفحه بعد
حدیث روز

اى فرزنـــد آدم! به پدر و مــادرت نیكى كن و صله رحــم داشته باش تا خداوند، كــــــارت را آســان و عمــــرت را طولانى بگردانــد. پــروردگــارت را فرمان ببر تا خردمند به شمـــار آیى و از اونافرمـــانى نكن كه نادان شمرده مى شوى. // پیامبر اکرم (ص)

نویسندگان

سایت های مراجع

.: تمام پیوندها :.

آرشیو مطالب

پیوندهای وبگاه


تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان رستگاری و آدرس salavat1373.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





دانشنامه سوره های قرآن

سوره قرآن

همگام با کتاب

--کتاب پیوند جوان با نماز--
معرفي و دانلود کتاب پيوند جوان با نماز

در اين کتاب پس از تبيين ميزان اهميّت نماز در زنـدگي، پـاسخــگوي بـرخي از شبهات جـوانـان عـزيـز در امـر نمـاز بوده، و عوامل مهمّي که مي ­تواند زمينه­ي دوري آن­ ها از نماز و عبادت را فراهم ­سازد، مورد بررسي قرار خواهيم داد. اين کتاب علاوه بر آن که در پـيـونـد جـوان بـا نـماز راه­ گشاي خوبي اسـت، مي­ تواند به عنوان متن آمـوزشي جـهـت مـربـيـان عـزيـز و دلسوز هم مورد استــفــاده قــرار گــيــرد
--کتاب ژرفاي نماز--
 کتاب ژرفاي نماز

کتاب از ژرفاي نماز از حضرت آيه الله خامنه اي بـه صــورت فـايــل پــي دي اف, كتاب الكترونيكي به زبان فارسي براي مطالعه همگان اماده دانلود شده است اين كتاب داراي 22 صــفــحـــه اســـت
360 رنگ
جشنواره فرهنگی
صفحه اصلی
پروفایل
قرآن آنلاین